لطفا صبر کنید ...

افسردگی سلام!

16 فروردین, 1401 توسط shakiba0
افسردگی-1-1200x675.jpg

افسردگی

یک انسان در طول روز تغییرات هورمونی و انرژی را تجربه می کند و طیفی از خلق پایین تا خلق بالا (شادی) را تجربه می کند و این کاملا عادی است. و حتی به گفته ی دکترهای روانپزشک خلق انسان در حالت عادی و به طور میانگین، پایین است. اما در فرهنگ امروز چه چیزی القا شده است؟ رسانه ها وفضای مجازی دست در دست هم داده اند تا ما را به جستجوی اعتیاد گونه ی شادی دعوت کنند. جمیز هالیس می گوید:” این جستجومی تواند شیطانی باشد.”. 

وقتی هر چیزی حتی یک چیز خوب یک جانبه شود و متضاد خود را کنار بزند، به پلیدی تبدیل می شود. حتی وقتی هم به تسخیر نیکی در می آییم، آن هم می تواند پلید باشد. یونگ می گوید:”نور بیشتر، به معنای ظلمت بیشتر است”. این به مفهوم سایه اشاره دارد.

 چیزی که درون ما یا فرهنگ ما وجود دارد، اما از وجودش احساس ناراحتی می کنیم و آن را پس می زنیم. به طور مثال حسادت، این حس برای ما ناخوشایند است ولی در وجود ما هست. بحث این نیست که این حس خوب است یا بد. بلکه احساس ناخوشایندی است که این حس به ما می دهد. در سایه ی ما وجود دارد ولی دیگران آن را نمی بینند چون مخفی اش کرده ایم.

 یک مهمان ناخوانده است. هالیس می گوید:” در فرهنگی که یک توهم کودکانه از شادی مطلق به عنوان هدف به مردم القا شود، افسردگی نشانه ی وجود سایه در آدم است”. و افسردگی همان مهمان ناخوانده ی روان ما است. هر چه بیشتر به دنبال نور باشیم، ظلمت بیشتری را باید تحمل کنیم.

 هر چه بیشتر دنبال شادی باشیم، باید اٰفسردگی را هم بپذیریم. اگر انسان بخواهد از خودش و دنیای درونش و این سایه ها بیزار نباشد، باید بداند که نوسانات احوال، طبیعی و بخشی از سفر زندگی است.

افسردگی

یک انسان سالم و نرمال نه 24 ساعت شاد و پرهیاهو و نه تمام وقت افسرده و غمگین است. اگر غیر از این باشد مطمئنا چیزی درست نیست. اینکه ما ناراحت، غمگین، بی‌انرژی، یا بی‌انگیزه هستیم،‌ الزاماً به معنای افسرده بودن نیست. ویژگی مشترک همه‌ی انواع اختلالات افسردگی این‌ است که فرد از نظر خلق، وضعیتِ غمگینی، احساس تهی بودن یا زودرنجی را تجربه می‌کند.ضمن این‌که،  تغییرات جسمی و ذهنی نیز با این حال خلقی همراه می‌شوند؛ به طوری که بر توانایی فرد برای عملکرد متعارف، تأثیر [منفی] می‌گذارند. 

هالیس افسردگی را به سه دسته تقسیم می کند و می گوید:” مهم این است که بدانیم نوع افسردگی چیست؟”

  • اٰفسردگی واکنشی
  • اٰفسردگی درون زاد
  • اٰفسردگی درون روان

افسردگی واکنشی

این نوع اٰفسردگی در واکنش به یک اتفاق، فقدان، ناامیدی، طلاق یا مرگ رخ می دهد.

بسیاری از ما در زندگی خود یا اطرافیان‌مان، اندوه و غم ناشی از فقدان و از دست دادن را تجربه کرده‌ایم. به عنوان یکی از بهترین نمونه‌ها، می‌توان به غم و اندوهی که در اثر از دست دادن عزیزان، تمام وجودمان را فرا می‌گیرد اشاره کرد. طیبعی است که انسان از این اتفاقات ناراحت شود و اگر کسی از این رنج نبرد احتمالا برای او مهم نبوده است.

این افسردگی واکنشی تنها زمانی نیاز به درمان دارد که باعث اختلال عملکرد شود. مثلا خواب یا خوراک را به شدت به هم بریزد و زمان آن خیلی طولانی شود. افسردگی، نه فقط به گذشته، بلکه به آینده نیز چشم می‌دوزد و آینده را به کلی فاقد شادمانی و لذت می‌بیند.

در صورتی که  اندوه از دست دادن و فقدان، معمولاً در طول زمان کاهش پیدا می‌کند و اغلب، به شکل موج‌های مقطعی به سراغ ما می‌آید (مثلاً وقتی خاطرات عزیزان‌مان را به یاد می‌آوریم یا به علتی، حضور آن‌ها و تجربه‌ای که در کنارشان داشته‌ایم برایمان تداعی می‌شود). همه تلاشی که باید برای درمان این نوع افسردگی انجام داد (در بیشتر اوقات) تغییر در نحوه زندگی بیمار می باشد.

افسردگی

افسردگی درون زا یا ژنتیکی

اٰفسردگی درون زاد نوعی اٰفسردگی است که به تدریج وبه علت عوامل درونی وبیولوژیک به وجود می آید. این نوع از افسردگی هیچ عامل بیرونی ندارد و تفاوتش با افسردگی واکنشی در همین بدون علت بودن است. افسردگی درون زا، هم خیلی خوب است وهم خیلی بد. چون فرد مبتلا بار سنگین غم را همیشه حمل می کند و انگار که در یک چاه بی انتها افتاده باشد، تمام کارهای روزمره را با این حجم از غم واندوه انجام می دهد. مرتب خود را سرزنش میکند و خود را غیر طبیعی می داند.

 افراد مبتلا به افسردگی درون زا به طور مداوم، در بیشتر روز و برای مدت طولانی احساس غم و اندوه و ناامیدی می کنند. این غم و اندوه فراتر از یک احساس ساده روزمره است و بسیار ناتوان کننده تر است. اما حالت خوب این نوع افسردگی این است که قابل درمان است.

افسردگی درون روان یا سرکوب شده

 در زبان انگلیسی، اٰفسردگی را “دپرشن” می گویند که به معنای سرکوب کردن است. افسردگی درون زا، صدایِ یک آوایِ درونیِ سرکوب شده است. یک صدای درونی که می خواهد در دنیا شنیده شود اما جایی در درونِ ما، زندانی و سرکوب شده است. صدایی که باید به آن رسیدگی شود! و این دعوتی است از ما که “زمان آن رسیده که کاری برای خودتان و رویاهای خاموشتان انجام دهید.”.

افسردگی

برعکس افسردگی درون زا که چاهی بدون انتها بود، این افسردگی چاهی با انتهاست که باید در عمق آن فرو رفت تا به نتیجه وجواب رسید. هر چه بیشتر معنی زندگی را سرکوب کنیم،  این افسردگی هم شدیدتر می شود. در این نوع افسردگی، زندگی علیه زندگی می جنگد و ما میزبان ناخوانده ی آن هستیم.  جنگ زندگی که سرکوب کرده ایم علیه زندگی برای خود ساخته ایم! به طریق های مختلف خودمان عامل ومقصر اصلی هستیم و خودمان به درونمان دعوتش کرده ایم.

 افسردگی، فاصله ی ما با زندگی سرکوب شده مان است. پیام افسردگی واضح است:” زندگی تو در جایی از گذشته مسدود شده است”. یونگ می گوید:” افسردگی یعنی بخش مهمی از وجود خود را پشت سرت جا گذاشته ای. لازم است تا به عقب برگردی، آن را به سطح بیاوری ویکپارچه اش کنی وزندگی کنی”. از این نظر می توان افسردگی را دوست خود بنامیم چون حاوی پیام هشداری برای  ما است. اگر ما توسط افسردگی آسیب نبینیم، نشانه ی آن است که روان ما مرده است.

شروع کنید: صدای درونتان را واقعی کنید.

بگذارید داستانِ رام کردن شیر را برایتان تعریف کنم. در سیرک، وقتی که شیر دارد از کنترل خارج می‌شود، یک چهارپایه جلوی او می‌گذارند و چهارپایه را، از سمت پایه‌هایش، جلوی صورت شیر می‌گیرند. شیر به ناگاه آرام می‌شود. دلیلش این است که او نمی‌تواند همزمان به هر چهار‌پایه نگاه کند و سیستم عصبی‌اش فلج می‌شود.

درست مثل ما وقتی همزمان به ده اولویت نگاه می‌کنیم و آن اولویت‌های اساسی که تحقق صدای اصلی ما هستند را فراموش می‌کنیم. باید این پایه‌های اضافی را اره کنیم تا متمرکز شویم.  مثل یک جنگجوی اندوهگین، بدون اینکه در برابر دنیا تسلیم شویم، در عین حال که اندوهگین هستیم، دست به تلاش می‌زنیم.

یادمان باشد که مسیر رسیدن به صدای اصلی ما، مسیر تحقق بخشیدن به هدف اصلی ما، شبیه فیلم‌های هالیوودی نیست! اصلا کار آسانی نیست. روی دیگر افسردگی، اضطراب است. وقتی که شروع می‌کنیم، قرار نیست همه چیز عالی پیش رود. اضطراب همه وجود ما را می گیرد ولی اضطراب، بهای بلیط زندگی کردن است.

اضطراب در معنای مثبت اش، به معنی روبرو شدن با چالش‌های زندگی است، قیمتی است که برای زندگی کردن می‌پردازیم. اگر قرار باشد بین افسردگی و اضطراب انتخاب کنیم، اضطراب را انتخاب کنیم. زیرا افسردگی درجا زدن است.


پاسخ دادن

آدرس ایمیل شما منتشر نمی شود. فیلدهای ضروری نشانه گذاری شده اند *


آخرین مطالب

درباره ما

مرکزمشاوره وخدمات روانشناسی شکیبا با مدیریت دکتر الهام شکرانه در سال1391 تاسیس شد.این مرکز با کادری مجرب در حوزه های مختلف روانشناسی ،مشاوره ،روان درمانی وخدمات تخصصی از جمله مشاوره قبل از ازدواج، زوج درمانی،مشاوره خانواده،مشاوره کودک و نوجوان ،فردی و…ارائه میدهد. بیشتر بدانید…

ارتباط با ما

آدرس :اصفهان، نجف آباد، بلوار شهید آیت جنوبی، مرکز مشاوره شکیبا،پلاک88

تلفن:03142646861

ساعت کاری: شنبه تا پنج شنبه بعد از ظهر ساعت :15-19