لطفا صبر کنید ...

فاصله‌ی بین نسلی فرزندان و والدین

فاصله بین والدین و فرزندان یکی از مسائلی است که در همه‌ی فرهنگ ها کم و بیش وجود دارد و بنظر می رسد در حال افزایش باشد. که این موضوع سلامت جامعه را در مخاطره قرار می دهد. از این رو این پدیده را باید بررسی و ریشه یابی نمود تا بتوان راهکار های کاهش فاصله بین نسلی را مشخص کرد.

یکی از مسائل اساسی در ای عصر، فاصله نسل جدید با نسل قدیم است که امکان تفاهم وگفت و گوی بین نسل ها را دشوار نموده است؛ بدین معنی که نسل جدی که نسل جدید و نسل قدیم اگر چه در کنار هم زندگی می‌کنند، اما زبان یکدیگر را متوجه نمی‌شوند. گویا هر کدام در دنیای دیگری سیر می‌کنند. این واقعیت سلامت روانی و سبک زندگی نسل جدید را تهدید می‌کند و مشکلاتی را در زمینه اشتغال، ازدواج و ادامه تحصیل آن‌ها به وجود می‌آورد.

شکاف بین نسلی در روح اجتماعی خلل به وجود می آورد و تعاملات منطقی و حرکت بخش را ناکار آمد می کند و گاه آنها را به ضد خود تبدیل می‌کند. یعنی عاملی که می تواند سعادت آفرین باشد، ممکن است حرکتی عقب گرد و ارتجاعی را در سعادت فردی و جمعی رقم زند.

این شکاف موجب اختلال در روابط ولدین و فرزندان شده است که فضای نامطلوبی در خانواده و کشمکش بین والدین و فرزندان  بوجود بیاید این کشمکش ها گاهی به مدت طولانی ادامه یافته و موجب اختلال در کارکرد خانواده می‌شود و نگرانی های متعددی را به وجود می آورد.

عوامل زمینه ساز مشکلات بین نسلی

  • جهانی شدن: رواج عواملی مانند ماهواره و اینترنت موجب شکسته شدن مرزهای ملی شده است. فرهنگ حاکم غربی گرایش دارد فرهنگ خود را به شیوه‌ ای جذاب و فریبنده برای معرفی می کند تا موجب گسستگی فرهگی شود.
  • تقابل سنت و مدرنیت: وقتی تفکر سنتی پاسخگو نباشد، در زمینه برای تفکر متقابل آماده و موجب فاصله بین نسلی می شود. دین گریزی، یحران ارزش‌ها، بحران نوجوانی، تعارض های زناشویی، شیوه های معیوب فرزند پروری، رواب معیوب والدین و فرزندان، سبک معیوب خانوادگی و وضعیت روانی والدین از جمله عواملی هستند که با فاصله بین نسلی رابطه دارند.
  • کم رنگ شدن نقش پدر در خانواده: جهانی شدن ثبات خانواده را تهدید می کند پس از مادر، پدر می تواند نقش موثری در تربیت فرزندان داشته باشد، مشروط بر اینکه پدر به نقش خود در تربیت آگاه باشد و قبول مسئولیت کند.
  • افزایش اشتغال مادران: تعداد مادران شاغل روز به روز در حال افزایش است. برخی مادران نقش نان آور خانواده را بر عهده گرفته اند؛ این موضوع عامل فاصله بین مادر و سایر اعضای خانواده می‌شود.

ضرورت پرداختن به فاصله بین نسلی

جوانان آینده سازان هر جامعه ای هستند. سلامت جامعه در گرو سلامت آنان است. سلامت بین والدین و جوانان سلامت نسل آینده و در نتیجه سلامت جامعه را در مخاطره قرار می دهد. از این رو این پدیده را باید بررسی و ریشه یابی نمود تا بتوان راهکار های کاهش فاصله بین نسلی را مشخص کرد.

خطر اساسی دیگر انتقال میراث فرهنگی از نسل قدیم به نسل جدید است شکاف بین نسلی این انتقال را با دشواری روبه رو می کند و بنابر این شکاف بین نسلی ممکن است منجر به شکاف فرهنگی شود و نوعی غربزدگی یا از خود بیگانگی را در نسل جدید به وجود آورد که منجر به بسیاری از مشکلات روانی اجتماعی مانند فرار از مدرسه، فرار از منزل، سوء مصرف مواد، افسردگی، اضطراب خودکشی و بسیاری از مشکلات دیگر شود.

فاصله‌ی بین نسلی فرزندان و والدین

نسل جوان نیاز دارد که به دنیای آنها توجه شود و حرف های آنها شنیده شود و شکاف بین نسلی کاهش یابد. نسل جوان به دنبال هویت فرهنگی خویش است اما نه زبان زور و استبداد، بلکه به زبان جوان پسند، زیبا و جذاب هستند. از این رو پژوهش در زمینه شکاف بین نسلی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است که هر چه زودتر به آن پرداخته شود بهتر است. لازم است به والدین هشدار داده شود که نگذارند بین آن ها و فرزندان‌شان فاصله ایجاد شود، یا اگر ایجاد شد، افزایش نیابد.

پیشینه تحقیق در ایران

درمورد روابط خانوادگی و موضوعات مرتبط با آن شامل روابط درون خانواده، ویژگی های درونی خانواده، ساختار خانواده، روابط بین نسلی، تفاهم والدین و فرزندان، ساختار قدرت در خانواده، جوانان و روابط خانوادگی، شکاف نسلی یا تفاوت نسلی، روابط نسلی در ایران امروز، روانشناسی رابطه نوجوانان با خانواده، تحول در نگرش به زندگی در دو نسل و دیگر موضوعات مربوط به روابط خانوادگی تحقیقات و مطالعات نسبتا زیادی در خارج و داخل کشور انجام شده است.

آدمی در هر برهه از زمان، متناسب با مسائل و مشکلات آن نیاز ها و گرایش‌های خاص خود را دارد و جوان نیز از این ویژگی ها مستثنی نیست. بنابراین همگام با تحولات اجتماعی، سیاسی و پیشرفت علم و تکنولوژی، فرصت ها و فراغت ها و سرگرمی ها متفاوت خواهد بود.

مواردی مانند از خود بیگانگی، گسست عاطفی در زمینه سازی گسست فکری، اشتغال روز افزون والدین، بلوغ دشوار و نوجوانی پر رنج، فقر فرهنگی، نبود هویت اجتماعی، نفوذ فرهنگ بیگانه، ناتوانی از همدلی با نسل آینده و در نهایت، نبود الزام معنوی را می‌توان به عنوان عوامل فاصله میان نسل ها اشاره کرد.

برای نمونه، یکی از عواملی که امروزه خانواده ها دچار آن شده اند، اشتغال فراوان والدین و یا چند شغلی بودن پدر است که پدران به خاطر عدم تعادل اقتصادی در زندگی باید تا نصفه شب در خارج از خانه برای جبران کسری هزینه های زندگی به سر ببرند و مادران زیادی برای کمک خرجی به سراغ شغل های بیرون از خانه می روند که باعث ارتباط کمتر والدین با فرزندان و کاهش ظرفیت های روحی و روانی مناسب با فرزندان و مشکلات آنان می شود، که میتوان این را از عوامل تهدید نسلی محسوب کرد.

علاوه بر این، بسیاری دیگر از موارد را می توان اشاره کرد که هر یک به تناسب زمان و مکان از عوامل تأثیرگذار فاصله میان نسل‌ها است؛ عدم ارتباط دقیق و شفاف بین فضای معنایی دو نسل، دگرگونی و تغییر در آرمان‌ها و اهداف، تغییرات در مجموعه‌های به هم پیوسته مفاهیم یک جامعه، گوناگون در ظواهر، آرایش مو و صورت، شیوه سخن گفتن و میزان انتظارات نسل‌ها از یکدیگر، از جمله این موارد را شامل می شود.

هر یک از این عوامل می تواند در ابهام تعیین جایگاه اجتماعی جوانان و منزلت اجتماعی روشن برای آنان زمینه های تولید خرده فرهنگی را فراهم آورد که شاید سر منشأ بی تفاوتی شده و در نهایت، در ایجاد این فاصله مؤثر باشد.

نسل در جمعیت شناسی، نسل به گروهی از افراد اطلاق می شود که مرحله ای از حیات را با یکدیگر آغاز کرده یا پایان داده باشند،گروهی که در یک زمان فارق التحصیل می‌شوند یا گروهی که در زمانی بالنسبه نزدیک به دنیا آمده یا ازدواج کرده اند. شکافِ نسلی، یک موقعیت بسیار استثنایی و ویژه است، با وجود این که نوعی وضعیت خاص استقرار نسل ها میباشد،ولی احتمال موقعیتی بحرانی هم به لحاظ تجربی و هم مساله ای به لحاظ نظری است.

در چنین وضعیتی، دونسل از یکدیگر منفک و جدا می شوند، بین آنها یک شکاف بسیار اساسی اتفاق میافتد و پیوستگی در رابطه آنها بسیار کم می شود.در این وضعیت، گسست نسلی محصول همین بی ارتباطی است. تفاوت نسلی تفاوت نسلی، مفهوم عامی است که به عدم انطباق فرهنگی بین دونسل متوالی یا به میزان گسستگی و تداوم فرهنگ یک جامعه از نسلی به نسل دیگر گفته می‌شود. تفاوت نسلی معطوف به یک واقعیت بیرونی و نوع خاصی از رابطه بین نسل های متفاوت است.

در واقع معطوف به رابطه خاص ایجاد شده ،وضعیت خاص در تجربیات ،امیال ،حساسیت ها و غیره می باشد. فاصله نسلی فاصله نسلی معمول به تفاوت ارزش ها و هنجارهای خانواده و فرزندان اطلاق می شود، به بیان دیگر، فاصله نسلی به اختلافات مهم بین دونسل در تجربه، ارزش ها و هنجارها و به طور کلی به اختلاف و شکاف فرهنگی قابل توجه بین دو نسل گفته می‌شود. فرهنگ آکسفورد، فاصله نسلی را اختلاف درنگرش یا نبودن تفاهم و درک متقابل بین جوانان و افراد مسن تعریف می‌کند.

روشن است که هرچه شکاف نسلی وسیع تر و عمیق تر باشد، امکان فهم و درک هر نسل از نسل دیگر مشکل تر و درک و فاهم بین آنها کمتر می شود، همان طوری که افراد متعلق به دو فرهنگ مختلف نمی توانند معنا و مفهوم افکار واعمال و رفتار همدیگر را براحتی درک کنند عامل اصلی فاصله نسلی تغییرات مهم اجتماعی است.

شش مبنای اصلی در ارتباط بین والدین و فرزندان

  • نگرش
  • دلبستگی
  • همدلی
  • ابراز عواطف مثبت
  • ارتباط غیر کلامی
  • پذیرش غیر مشروط
فاصله‌ی بین نسلی فرزندان و والدین

راهکارهای مربوط به کاهش فاصله بین نسلی

رویکرد علمی مناسب در این زمینه باید در سه بعد نظری، پژوهشی و کاربردی بطور هماهنگ پیش برود. در این بخش به راهکار ‌های کاربردی برای کاهش فاصله بین نسلی اشاره می‌شود.

رابطه با خود

ابتدا سعی کنید با اندیشه های منفی درباره خود آشنا شوید. سپس تلاش کنید اندیشه های منفی درباره خود را از خود دور کنید کنید. در مرحله بعد تلاش کنید تلقین به نفس مثبت داشته باشد. به جای اندیشه های منفی اندیشه های مثبتی درباره خود داشته باشید.

مراقبت از ذهن

به جای گیر دادن به دیگران، بهتر است هر کس مراقبت از ذهن خود را به عهده بگیرد. اجازه ندهید اندیشه های منفی از طریق کتاب، نوار، روزنامه، فیلم و رفت و آمد های منفی وارد ذهنتان شود. تلاش کنید ذهن خود را از اندیشه های منفی پاک کنید.

رابطه با خداوند

رابطه با خداوند به عنوان محور هستی و آفرینش، به عنوان برترین نیرو و پایدارترین تکیه گاه و نیرومند‌‌‌‌‌‌‌‌ترین پشتیبان انسان، بیشترین نقش را ارتقاء روحیه انسان دارد. آیا احساس نزدیکی با خداوند می کنید؟ تلاش کنید با خداوند ارتباط برقرار کنید. خود را برای ارتباط آماده و زمینه های ارتباط را فراهم کنید. خدا را بخوانید مطمئن باشید که خداوند صدای شما را می‌شنود.

فوراً منتظر جواب نباشید. خواستن را ادامه دهید، هرگز با خداوند قهر نکنید. سعی کنید تصویر مثبتی از خداوند در ذهن داشته باشید. خداوند از رگ گردن به شما نزدیک تر است. رمز آرامش شما، داشتن رابطه با خداوند و تویت آن است.

رابطه با همسر

یکی دیگر از رمز های موفقیت در تربیت فرزند ، هماهنگی پدر و مادر باهم است. ناهماهنگی و تضاد آن‌ها، موجب تضاد های روانی و مشکلات تحصیلی فرزند می‌شود. همسر نزدیک‌ترین فرد در زندگی هر کس است. شناخت همسر، آشنایی با ویژگی های شخصیتی او و تلاش برای ایجاد آرامش در خانواد، زمینه تربیت مناسب است. از مقایسه کردن خود با دیگران خودداری کنید.

رابطه با فرزند

برای اینکه در رابطه با فرزند خود موفق باشید، به زبان آن‌ها توجه کنید. با زبان خودشان با آن‌ها حرف بزنید. برای ارتباط با نوجوانان بهتر است با بلوغ دوره نوجوانی آشنا باشید. در دوران بلوغ، بحران های نوجوانی تا حدودی طبیعی است. این بحران ها ممکن است حدود دو سال طول بکشد. با صبر و حوصله و ارتباط مناسب با نوجوانان به آن‌ها کمک کنید تا بحران نوجوانی را پشت سر بگذارند.

مشاوره

عصر ما، عصر مشاوره تخصصی است. مشاوران دلسوز و متعهد را شناسایی کنید و از امکانات مشاوره برای خود، همسر و فرزندان استفاده کنید. مشاوره به شما کمک خواهد کرد تا مشکلات را ارزیابی کرده و راه حل های مناسب را آزمایش کنید. مشاوره نوعی کمک فردی برای شما در مسائل زندگی به شمار میرود.

پیشگیری

هدف از پیشگیری اقداماتی است که موجب جلوگیری از فاصله بین نسلی شود.

  • آموزش قبل از ازدواج: این آموزش های می‌تواند تا حدودی از بروز فاصله بین نسلی جلوگیری کند. هدف از آموزش قبل از ازدواج، افزایش سطح آگاهی زوج ها، در زمینه خودشناسی،ازدواج و روابط مطلوب با همسر است. جدی گرفتن آموزش های قبل از ازدواج، گامی موثر در زمینه پیشیری از فاصله بین نسلی است.
  • بررسی وضعیت روانی والدین: اعتیاد، افسردگی، اضطراب، اختلالات شخصیتی و سایر اختلالات روانی موجب می‌شوند که فرزندان از والدین فاصله بگیرند. بنابران باید به ئالدین آموزش داد که متوجه وضعیت روانی خود باشد.
  • کاهش فاصله قبین زن و شوهر: زن و شوهر باید به فاصله بین خود توجه کنند. و این نکته را مد نظر داشته باشند که فاصله به تدریج به وجود می آید. اگر زن و شوهر با مشاور همکاری نمایند، این فاصله می‌تواند به تدریج کاهش یابد.
  • کاهش فاصله بین پدر و فرزند: قبا توجه به مشغله پدر، حضور کم پدر در منزل و مشکلات ناشی اززندگی صنعتی، یکی از پدیده های شکاف بین نسلی است. شیوه تربیتی سنتی ممکن است در بسیاری از خانواده ها پاسخگوینیاز های روانی فرزندان نباشد.
فاصله-بین-نسلی-1200x675.jpg
5 مرداد, 1401

فاصله‌ی بین نسلی فرزندان و والدین

فاصله بین والدین و فرزندان یکی از مسائلی است که در همه‌ی فرهنگ ها کم و بیش وجود دارد و بنظر می رسد در حال افزایش باشد. که این موضوع سلامت جامعه را در مخاطره قرار می دهد. از این رو این پدیده را باید بررسی و ریشه یابی نمود تا بتوان راهکار های کاهش فاصله بین نسلی را مشخص کرد.

یکی از مسائل اساسی در ای عصر، فاصله نسل جدید با نسل قدیم است که امکان تفاهم وگفت و گوی بین نسل ها را دشوار نموده است؛ بدین معنی که نسل جدی که نسل جدید و نسل قدیم اگر چه در کنار هم زندگی می‌کنند، اما زبان یکدیگر را متوجه نمی‌شوند. گویا هر کدام در دنیای دیگری سیر می‌کنند. این واقعیت سلامت روانی و سبک زندگی نسل جدید را تهدید می‌کند و مشکلاتی را در زمینه اشتغال، ازدواج و ادامه تحصیل آن‌ها به وجود می‌آورد.

شکاف بین نسلی در روح اجتماعی خلل به وجود می آورد و تعاملات منطقی و حرکت بخش را ناکار آمد می کند و گاه آنها را به ضد خود تبدیل می‌کند. یعنی عاملی که می تواند سعادت آفرین باشد، ممکن است حرکتی عقب گرد و ارتجاعی را در سعادت فردی و جمعی رقم زند.

این شکاف موجب اختلال در روابط ولدین و فرزندان شده است که فضای نامطلوبی در خانواده و کشمکش بین والدین و فرزندان  بوجود بیاید این کشمکش ها گاهی به مدت طولانی ادامه یافته و موجب اختلال در کارکرد خانواده می‌شود و نگرانی های متعددی را به وجود می آورد.

عوامل زمینه ساز مشکلات بین نسلی

  • جهانی شدن: رواج عواملی مانند ماهواره و اینترنت موجب شکسته شدن مرزهای ملی شده است. فرهنگ حاکم غربی گرایش دارد فرهنگ خود را به شیوه‌ ای جذاب و فریبنده برای معرفی می کند تا موجب گسستگی فرهگی شود.
  • تقابل سنت و مدرنیت: وقتی تفکر سنتی پاسخگو نباشد، در زمینه برای تفکر متقابل آماده و موجب فاصله بین نسلی می شود. دین گریزی، یحران ارزش‌ها، بحران نوجوانی، تعارض های زناشویی، شیوه های معیوب فرزند پروری، رواب معیوب والدین و فرزندان، سبک معیوب خانوادگی و وضعیت روانی والدین از جمله عواملی هستند که با فاصله بین نسلی رابطه دارند.
  • کم رنگ شدن نقش پدر در خانواده: جهانی شدن ثبات خانواده را تهدید می کند پس از مادر، پدر می تواند نقش موثری در تربیت فرزندان داشته باشد، مشروط بر اینکه پدر به نقش خود در تربیت آگاه باشد و قبول مسئولیت کند.
  • افزایش اشتغال مادران: تعداد مادران شاغل روز به روز در حال افزایش است. برخی مادران نقش نان آور خانواده را بر عهده گرفته اند؛ این موضوع عامل فاصله بین مادر و سایر اعضای خانواده می‌شود.

ضرورت پرداختن به فاصله بین نسلی

جوانان آینده سازان هر جامعه ای هستند. سلامت جامعه در گرو سلامت آنان است. سلامت بین والدین و جوانان سلامت نسل آینده و در نتیجه سلامت جامعه را در مخاطره قرار می دهد. از این رو این پدیده را باید بررسی و ریشه یابی نمود تا بتوان راهکار های کاهش فاصله بین نسلی را مشخص کرد.

خطر اساسی دیگر انتقال میراث فرهنگی از نسل قدیم به نسل جدید است شکاف بین نسلی این انتقال را با دشواری روبه رو می کند و بنابر این شکاف بین نسلی ممکن است منجر به شکاف فرهنگی شود و نوعی غربزدگی یا از خود بیگانگی را در نسل جدید به وجود آورد که منجر به بسیاری از مشکلات روانی اجتماعی مانند فرار از مدرسه، فرار از منزل، سوء مصرف مواد، افسردگی، اضطراب خودکشی و بسیاری از مشکلات دیگر شود.

فاصله‌ی بین نسلی فرزندان و والدین

نسل جوان نیاز دارد که به دنیای آنها توجه شود و حرف های آنها شنیده شود و شکاف بین نسلی کاهش یابد. نسل جوان به دنبال هویت فرهنگی خویش است اما نه زبان زور و استبداد، بلکه به زبان جوان پسند، زیبا و جذاب هستند. از این رو پژوهش در زمینه شکاف بین نسلی یک ضرورت اجتناب ناپذیر است که هر چه زودتر به آن پرداخته شود بهتر است. لازم است به والدین هشدار داده شود که نگذارند بین آن ها و فرزندان‌شان فاصله ایجاد شود، یا اگر ایجاد شد، افزایش نیابد.

پیشینه تحقیق در ایران

درمورد روابط خانوادگی و موضوعات مرتبط با آن شامل روابط درون خانواده، ویژگی های درونی خانواده، ساختار خانواده، روابط بین نسلی، تفاهم والدین و فرزندان، ساختار قدرت در خانواده، جوانان و روابط خانوادگی، شکاف نسلی یا تفاوت نسلی، روابط نسلی در ایران امروز، روانشناسی رابطه نوجوانان با خانواده، تحول در نگرش به زندگی در دو نسل و دیگر موضوعات مربوط به روابط خانوادگی تحقیقات و مطالعات نسبتا زیادی در خارج و داخل کشور انجام شده است.

آدمی در هر برهه از زمان، متناسب با مسائل و مشکلات آن نیاز ها و گرایش‌های خاص خود را دارد و جوان نیز از این ویژگی ها مستثنی نیست. بنابراین همگام با تحولات اجتماعی، سیاسی و پیشرفت علم و تکنولوژی، فرصت ها و فراغت ها و سرگرمی ها متفاوت خواهد بود.

مواردی مانند از خود بیگانگی، گسست عاطفی در زمینه سازی گسست فکری، اشتغال روز افزون والدین، بلوغ دشوار و نوجوانی پر رنج، فقر فرهنگی، نبود هویت اجتماعی، نفوذ فرهنگ بیگانه، ناتوانی از همدلی با نسل آینده و در نهایت، نبود الزام معنوی را می‌توان به عنوان عوامل فاصله میان نسل ها اشاره کرد.

برای نمونه، یکی از عواملی که امروزه خانواده ها دچار آن شده اند، اشتغال فراوان والدین و یا چند شغلی بودن پدر است که پدران به خاطر عدم تعادل اقتصادی در زندگی باید تا نصفه شب در خارج از خانه برای جبران کسری هزینه های زندگی به سر ببرند و مادران زیادی برای کمک خرجی به سراغ شغل های بیرون از خانه می روند که باعث ارتباط کمتر والدین با فرزندان و کاهش ظرفیت های روحی و روانی مناسب با فرزندان و مشکلات آنان می شود، که میتوان این را از عوامل تهدید نسلی محسوب کرد.

علاوه بر این، بسیاری دیگر از موارد را می توان اشاره کرد که هر یک به تناسب زمان و مکان از عوامل تأثیرگذار فاصله میان نسل‌ها است؛ عدم ارتباط دقیق و شفاف بین فضای معنایی دو نسل، دگرگونی و تغییر در آرمان‌ها و اهداف، تغییرات در مجموعه‌های به هم پیوسته مفاهیم یک جامعه، گوناگون در ظواهر، آرایش مو و صورت، شیوه سخن گفتن و میزان انتظارات نسل‌ها از یکدیگر، از جمله این موارد را شامل می شود.

هر یک از این عوامل می تواند در ابهام تعیین جایگاه اجتماعی جوانان و منزلت اجتماعی روشن برای آنان زمینه های تولید خرده فرهنگی را فراهم آورد که شاید سر منشأ بی تفاوتی شده و در نهایت، در ایجاد این فاصله مؤثر باشد.

نسل در جمعیت شناسی، نسل به گروهی از افراد اطلاق می شود که مرحله ای از حیات را با یکدیگر آغاز کرده یا پایان داده باشند،گروهی که در یک زمان فارق التحصیل می‌شوند یا گروهی که در زمانی بالنسبه نزدیک به دنیا آمده یا ازدواج کرده اند. شکافِ نسلی، یک موقعیت بسیار استثنایی و ویژه است، با وجود این که نوعی وضعیت خاص استقرار نسل ها میباشد،ولی احتمال موقعیتی بحرانی هم به لحاظ تجربی و هم مساله ای به لحاظ نظری است.

در چنین وضعیتی، دونسل از یکدیگر منفک و جدا می شوند، بین آنها یک شکاف بسیار اساسی اتفاق میافتد و پیوستگی در رابطه آنها بسیار کم می شود.در این وضعیت، گسست نسلی محصول همین بی ارتباطی است. تفاوت نسلی تفاوت نسلی، مفهوم عامی است که به عدم انطباق فرهنگی بین دونسل متوالی یا به میزان گسستگی و تداوم فرهنگ یک جامعه از نسلی به نسل دیگر گفته می‌شود. تفاوت نسلی معطوف به یک واقعیت بیرونی و نوع خاصی از رابطه بین نسل های متفاوت است.

در واقع معطوف به رابطه خاص ایجاد شده ،وضعیت خاص در تجربیات ،امیال ،حساسیت ها و غیره می باشد. فاصله نسلی فاصله نسلی معمول به تفاوت ارزش ها و هنجارهای خانواده و فرزندان اطلاق می شود، به بیان دیگر، فاصله نسلی به اختلافات مهم بین دونسل در تجربه، ارزش ها و هنجارها و به طور کلی به اختلاف و شکاف فرهنگی قابل توجه بین دو نسل گفته می‌شود. فرهنگ آکسفورد، فاصله نسلی را اختلاف درنگرش یا نبودن تفاهم و درک متقابل بین جوانان و افراد مسن تعریف می‌کند.

روشن است که هرچه شکاف نسلی وسیع تر و عمیق تر باشد، امکان فهم و درک هر نسل از نسل دیگر مشکل تر و درک و فاهم بین آنها کمتر می شود، همان طوری که افراد متعلق به دو فرهنگ مختلف نمی توانند معنا و مفهوم افکار واعمال و رفتار همدیگر را براحتی درک کنند عامل اصلی فاصله نسلی تغییرات مهم اجتماعی است.

شش مبنای اصلی در ارتباط بین والدین و فرزندان

  • نگرش
  • دلبستگی
  • همدلی
  • ابراز عواطف مثبت
  • ارتباط غیر کلامی
  • پذیرش غیر مشروط
فاصله‌ی بین نسلی فرزندان و والدین

راهکارهای مربوط به کاهش فاصله بین نسلی

رویکرد علمی مناسب در این زمینه باید در سه بعد نظری، پژوهشی و کاربردی بطور هماهنگ پیش برود. در این بخش به راهکار ‌های کاربردی برای کاهش فاصله بین نسلی اشاره می‌شود.

رابطه با خود

ابتدا سعی کنید با اندیشه های منفی درباره خود آشنا شوید. سپس تلاش کنید اندیشه های منفی درباره خود را از خود دور کنید کنید. در مرحله بعد تلاش کنید تلقین به نفس مثبت داشته باشد. به جای اندیشه های منفی اندیشه های مثبتی درباره خود داشته باشید.

مراقبت از ذهن

به جای گیر دادن به دیگران، بهتر است هر کس مراقبت از ذهن خود را به عهده بگیرد. اجازه ندهید اندیشه های منفی از طریق کتاب، نوار، روزنامه، فیلم و رفت و آمد های منفی وارد ذهنتان شود. تلاش کنید ذهن خود را از اندیشه های منفی پاک کنید.

رابطه با خداوند

رابطه با خداوند به عنوان محور هستی و آفرینش، به عنوان برترین نیرو و پایدارترین تکیه گاه و نیرومند‌‌‌‌‌‌‌‌ترین پشتیبان انسان، بیشترین نقش را ارتقاء روحیه انسان دارد. آیا احساس نزدیکی با خداوند می کنید؟ تلاش کنید با خداوند ارتباط برقرار کنید. خود را برای ارتباط آماده و زمینه های ارتباط را فراهم کنید. خدا را بخوانید مطمئن باشید که خداوند صدای شما را می‌شنود.

فوراً منتظر جواب نباشید. خواستن را ادامه دهید، هرگز با خداوند قهر نکنید. سعی کنید تصویر مثبتی از خداوند در ذهن داشته باشید. خداوند از رگ گردن به شما نزدیک تر است. رمز آرامش شما، داشتن رابطه با خداوند و تویت آن است.

رابطه با همسر

یکی دیگر از رمز های موفقیت در تربیت فرزند ، هماهنگی پدر و مادر باهم است. ناهماهنگی و تضاد آن‌ها، موجب تضاد های روانی و مشکلات تحصیلی فرزند می‌شود. همسر نزدیک‌ترین فرد در زندگی هر کس است. شناخت همسر، آشنایی با ویژگی های شخصیتی او و تلاش برای ایجاد آرامش در خانواد، زمینه تربیت مناسب است. از مقایسه کردن خود با دیگران خودداری کنید.

رابطه با فرزند

برای اینکه در رابطه با فرزند خود موفق باشید، به زبان آن‌ها توجه کنید. با زبان خودشان با آن‌ها حرف بزنید. برای ارتباط با نوجوانان بهتر است با بلوغ دوره نوجوانی آشنا باشید. در دوران بلوغ، بحران های نوجوانی تا حدودی طبیعی است. این بحران ها ممکن است حدود دو سال طول بکشد. با صبر و حوصله و ارتباط مناسب با نوجوانان به آن‌ها کمک کنید تا بحران نوجوانی را پشت سر بگذارند.

مشاوره

عصر ما، عصر مشاوره تخصصی است. مشاوران دلسوز و متعهد را شناسایی کنید و از امکانات مشاوره برای خود، همسر و فرزندان استفاده کنید. مشاوره به شما کمک خواهد کرد تا مشکلات را ارزیابی کرده و راه حل های مناسب را آزمایش کنید. مشاوره نوعی کمک فردی برای شما در مسائل زندگی به شمار میرود.

پیشگیری

هدف از پیشگیری اقداماتی است که موجب جلوگیری از فاصله بین نسلی شود.

  • آموزش قبل از ازدواج: این آموزش های می‌تواند تا حدودی از بروز فاصله بین نسلی جلوگیری کند. هدف از آموزش قبل از ازدواج، افزایش سطح آگاهی زوج ها، در زمینه خودشناسی،ازدواج و روابط مطلوب با همسر است. جدی گرفتن آموزش های قبل از ازدواج، گامی موثر در زمینه پیشیری از فاصله بین نسلی است.
  • بررسی وضعیت روانی والدین: اعتیاد، افسردگی، اضطراب، اختلالات شخصیتی و سایر اختلالات روانی موجب می‌شوند که فرزندان از والدین فاصله بگیرند. بنابران باید به ئالدین آموزش داد که متوجه وضعیت روانی خود باشد.
  • کاهش فاصله قبین زن و شوهر: زن و شوهر باید به فاصله بین خود توجه کنند. و این نکته را مد نظر داشته باشند که فاصله به تدریج به وجود می آید. اگر زن و شوهر با مشاور همکاری نمایند، این فاصله می‌تواند به تدریج کاهش یابد.
  • کاهش فاصله بین پدر و فرزند: قبا توجه به مشغله پدر، حضور کم پدر در منزل و مشکلات ناشی اززندگی صنعتی، یکی از پدیده های شکاف بین نسلی است. شیوه تربیتی سنتی ممکن است در بسیاری از خانواده ها پاسخگوینیاز های روانی فرزندان نباشد.

قیافه-شناسی-1-1200x675.jpg
19 خرداد, 1401

قیافه شناسی

در اجتماع کنونی، آدم هایی را می یابیم که متاسفانه با گذاشتن یک نقاب دروغین بر چهره واقعی با نقش بازی کردن، در کنار واقعیت ها زندگی می کنند. اما این نقاب گه گاه از چهره آنان برداشته می شود و چهره واقعی آن ها که زیر نقاب پنهان شده، نمایان و حقیقت آشکار می شود. گاهی دانستن واقعیت، افراد را به قدری زجر می دهد که برای یک عمر مجبور می شوند نقش بازی کنند و تا پایان خط به این بازی دردناک ادامه دهند.

نقاب، یک چهره عمومی است که شخص از آن استفاده می کند تا خود را به عنوان فردی نشان دهد که غیر از خود واقعی اوست. نقاب ضروری است، زیرا ما ناچاریم برای موفقیت در کار خود و سازگاری با افراد مختلفی که مجبوریم با آنها در تماس باشیم، نقش های مختلفی را در زندگی باز کنیم.

اگر چه نقاب می تواند برای شخص کاملاً مفید باشد و در حقیقت به نظر یونگ لازم است اما در عین حال می تواند کاملاً زیان آور باشد، چرا که از دیدگاه روانشناسی، شخص با ایفای نقشی که آن را پذیرفته است، باعث می شود تا جنبه های دیگر شخصیتش مورد غفلت قرار بگیرد و تحول نیابد.

روانشناس بزرگ یونگ این وضعیت را چنین توصیف کرده «خود، به جای همسان سازی با ماهیت واقعی فرد، با نقاب او همانند سازی می کند و وضعیت حاصل، «تورم نقاب» نامیده می شود.

هر دو مورد، یعنی ایفای ساده یک نقش و پذیرفتن آن، مستلزم فریب هستند. در مورد اول شخص دیگران را فریب می دهد و در مورد دوم، خویشتن را فریب می دهد. آشکار است که چنین وضعیتی برای سلامت روان فرد می تواند مخاطره آمیز باشد. حالت چهره ها، نمایشی از احساسات آدمی است و شخصیت یک انسان در چهر ه اش نمایان می شود. اما معانی نامطمئن و تردید آور، معمولاً در چهره ها منعکس نمی شوند بلکه بسیاری از جنبه های دیگر شخصیت انسان را تشکیل می دهند، جنبه هایی همچون تجربیات یا خصوصیات اخلاقی او.

نکته جالب توجه آن است که هر قدر احساسات شدیدتر باشد، حالات آن در چهره بیشتر دیده می شود و مطمئنا شخصیت انسان را تشکیل می دهند، جنبه هایی همچون تجربیات یا خصوصیات اخلاقی او. نکته جالب توجه آن است که هر قدر احساسات شدیدتر باشد، حالات آن در چهره بیشتر دیده می شود و مطمئناً در شخصیت انسان بیشتر موثر واقع می شود. داشتن احساسات قوی به معنا سرکوب کردن مشکلات است و نه ضعف ها.

از این جهت که ما آن ضعف هایمان را پنهان می کنیم، اغلب در تضادی گرفتار می شویم و برای طرف مقابل ما واضح نیست که ما در کدام موقعیت هیجانی قرار گرفته ایم. در این صورت، ما این تغییرات را نابرابر نشان می دهیم یا سرکوب می کنیم. اما احساسات خیلی ضعیف، به راحتی معلوم می شوند زیرا تصور می کنیم آنها را نشان نمی دهیم و بنابراین سعی نمی کنیم آنها را سرکوب کنیم. ما ناخواسته در برابر طرحی که با آن موافق هستیم چهره ای مثبت به خود می گیریم و زمانی که با طرحی مخالفیم، بدون تعمد و خواست پیشین، چهره ای منفی در برابر آن از خود ظاهر می سازیم.

قیافه شناسی

در حقیقت، ما بدون تکان دادن سر، یا حرکت پلک ها یا حرکت لب ها، افکارمان را به طرف مقابل گزارش می کنیم. به عنوان نمونه، وقتی انسان طبیعی دروغ می گوید، تحت فشار روحی قرار می گیرد. به همین دلیل، تغییراتی در چهره رفتار وی به وجود می آید. بیشتر وقت ها، دست ها و پاهایش را پنهان می سازد یا هنگام تلفن کردن، صورتش را پشت مانعی پنهان می کند. دست را جلو دهان یا انگشت اشاره را روی لب بالا می گذارد، ابروهایش را می خاراند یا گوشه های لبش را حرکت می دهد. بنابراین، چهره افرد نشان دهنده حالت های روانی و جایگاهی برای مشاهده تفکر و احساسات آنها است. بیوگرافی هر انسان را می توان در چهره اش خواند.

تشخیص واقعی یا غیر واقعی بودن احساسات

لبخند زدن، یک عمل اجتماعی است. ما برای سازش با دیگر انسان‌ها ،هر روزه به لبخند زدن نیازمندیم. در اکثر موارد، لبخند به تنهایی معنا و مفهومی ندارد. وقتی ما، در جمعی به کسی تنه می زنیم و طرف مقابل نیز آن را می پذیردد. ما، از روی شادی، تمسخر، کج بینی، خجالت، ترس یا دستپاچگی، لبخند می زنیم.

خنده واقعی

در یک خنده واقعی، لب ها به شکل U پهن می شود و به طرف بالا کشیده می شوند، گونه ها نیز به طرف بالا می روند، به طوری که اغلب چروکی در اطراف چشم ها ایجاد می شود. در لبخند واقعی ابروها بالا کشیده می شوند، چشم ها کوچک می شوند و موقع لبخند زدن، لبها کشیده می شوند و مانند خط افقی به نظر می رسند. در لبخندها و خنده های واقعی، چشم نیز می خندند.

خنده غیر واقعی

لب ها با ناراحتی پهن می شوند، گوشه لب ها بالا نمی رود و چشم ها نیز نمی خندند.

خنده شرمساری

لب ها تا حدی پهن می شود، ولی گوشه لب به پایین متمایل می شود.

خنده دردناک

لب بالا روی دندان پیشین قرار می گیرد و غالبا سر به یک سو خم می شود.

پوزخند

لب ها پهن و کاملا بسته است و گوشه لب کاملا به طرف پایین متمایل است.

خنده استهزاء آمیز

لب ها پهن و تقریبا بسته است و گوشه لب به پایین متمایل است.

خنده ترس

لب ها خیلی پهن می شود. گوشه لب به بالا، یا به آسانی به پایین متمایل می شود. ابروها به بالا می رود و با هم کشیده می شود.

خنده اعتراض

ما هنگام اعتراض، صدایی شبیه « هو » از خود در می آوریم. هرچه خنده بلندتر باشد، شدت اعتراض بیشتر است.

مسیر نگاه

به محض این که فردی پاسخ نادرست بدهد، مسیر نگاه او تغییر می کند. البته ما اجازه نداریم فوراً حدس بزنیم که فرد دروغ گفته است. زیرا خود ما گاهی که می خواهیم به مساله ای با توجه کامل فکر کنیم، هنگام صحبت کردن، به زمین، یا دیوار یا گوشه ای از اتاق نگاه می کنیم که البته در این حالت، قصد ما این است که هیچ کس را نبینیم و فقط به آن مساله توجه داشته باشیم. برای تشخیص صحت مطالب عنوان شده بهتر است بحث را عوض کنیم و کمی بعد به موضوع اول بازگردیم و دقت کنیم که آیا حرکات فرد دوباره تغییر می کند یا خیر؟توجه داشته باشید که این نوع تغییر حالت های افراد، مشکوک است.

قیافه شناسی

تماس چشمی

اگر کسی به شما یا هدفتان علاقمند است، توجه کنید که هر چه تماس چشمی فرد با شما بیشتر و شدیدتر است. علاقه مندی و توجه فرد به مطالب مورد بحث بیشتر و شدیدتر است.

تنفس

کسی که به ما، مطالب مورد بحث ما، علاقه مند است، همواره با ما هم نفس است. وقتی به طور ناهماهنگ نفس می کشیم و نفسمان را برای لحظاتی حبس می کنیم، فردی که با علاقه به سخنان ما گوش می دهد، چشم هایی باز، و حتی شاید دهانی نیمه باز دارد.

معنای نگاه ها

نگاه روبه پایین: وقتی پلک های بالایی چشم، به راحتی به طرف پایین متمایل می شود و فرد فقط گوش می دهد، بیانگر خستگی زیاد، کند ذهنی، یا احساس کسالت از صحبت کردن طرف مقابل است .

چشم برهم زدن: در هنگام عصبیت، بی اعتمادی، ناراحتی وجدان و ….، چشم هایمان را بیشتر بیشتر برهم می زنیم. معنای دیگر می تواند دوستی و دسیسه چینی باشد.

نگاه عاشقانه:  عشق و محبت از تماس های چشمی مکرر به وجود می آید.

پلک نزدن: زمانی که فردی مورد تحقیر قرار می گیرد، بسیار کم پلک می زند یا برای لحظاتی، اصلاً پلک نمی زند.

چین پیشانی: زمانی که عمیقاً در حال فکر کردن هستیم، یا اخم می کنیم، و در مواقع هیجانی شدن و احساسات منفی که چهره خود را درهم می کشیم، چین و چروک هایی در پیشانی ما پیدا می شود.

چین افقی بین ابروها: که عصبانیت ها و ناراحتی ها، باعث بروز این چین ها می شوند.

چین ابروها: وقتی کسی سخن می گوید یا فکر می کند، و شنونده با او موافق نیست، ابروهایش را بالا می برد، و با حالت های طعنه، شک، تعجب یا تکبر، واکنش نشان می دهد.

حرکات محدوده دهان، سر و گردن، دست ها:

حرکات لب: کسی که ز نظر روحی یا جسمی زیاد تلاش می کند، غالباً  لب هایش را روی همدیگر می فشارد. کسی که از چیزی اکراه دارد، حالت ناراحتی و نفرت در او دیده می شود.

کشیدن یا دراز کردن گردن: تکان دادن سر نشان می دهد که ما قصد تسلیم شدن و اطاعت داریم.

حرکات دست:
 قرار دادن هر دو دست بر روی چهره، نشان دهنده احساسات منفی یا نپذیرفتن چیزی از سوی شماست.
 قراردادن یک دست جلو دهان به این معنا است، که شما قصد ممانعت از یاوه گویی طرف مقابل را دارید. گونه، کشیدن موهای ریش، به هم فشردن بینی، و صاف کردن پوست، علائم نشان دهنده دستپاچگی و شاید واقعی نبودن یک مطلب، درد آور بودن یک موقعیت، یا خسته کننده بودن آن باشد.

احساسات و حالت های آن: وقتی که احساس، حقیقی باشد، عامل تحریک کننده آن در چهره ما، هیجانات است. اگر اتفاقی غیر منتظره ای پیش آید، تغییر حالت در چهره ما، به کندی صورت می گیرد.

 شادی: وقتی که خوشحال هستیم، چشمهایمان بزرگ و خندان می شود
ترس:در این حالت، چشم ها خیره است.
نفرت: در این حالت به شدت باریک و کوچک می شوند.
غافلگیری: در این حالت، پیشانی دارای چین افقی کشیده ای است.
عصبانیت: هرگاه عصبانی باشیم، چینی عمدی بین ابروان و شکاف چشم دیده می شود.
غم: در چهره انسان غمگین، چین هایی روی پیشانی دیده می شود.

حرکت ها و روش های حاکی از بد رفتاری

کسی که با شنیدن واژه ها و اشاره چشم ها، عکس العملی نشان نمی دهد، و لبخند نمی زند، نشان می دهد که طرف مقابل، برایش ارزشی ندارد و مهم نیست. باید توجه داشت که تنها با چشم سلام کردن و نگاه کوتاهی انداختن، یا با چانه به چیزی اشاره کردن، ( به عنوان مثال، برای تعارف صندلی به میمان، با چانه اشاره کردن) نشانه بی احترامی است. داشتن چهره سرد یا غریب، روشن می کند که فرد حرفی دارد و به دلیل عدم اطمینان به دیگران، آنرا بیان نمی کند.

الهام شهریاری


شناسایی-1200x675.jpg
12 خرداد, 1401

شناسایی اشخاص در دیدار های اول

به این نکته باید توجه داشته باشیم اگر انسان ها بتوانند از اطرافیان خود و دیگرانی که با آنان در روابط اجتماعی شان در تماس اند، شناختی کامل تر داشته باشند، بی تردید می توانند رابطه سالم تر، کم برخورد یا بی برخوردتر، سنجیده تر و ماندگارتر داشته باشند رابطه ای بدون «برد و باخت»، بدون«آزردن و آزرده شدن»و «بدون اسیب دیدن و آسیب زدن». چه بسا انسان هایی که اگر آنان را در دیدر اول، بشناسیم، هرگز آنها را به عنوان، دوست، همکار یا همسر و…. انتخاب نمی کنیم.

حتی میتوانیم هزاران سال از آنان فاصله بگیریم تا به لحاظ اجتماعی و از همه مهم تر عاطفی، لطمه نخوریم. و چه بسا انسان هایی که ناگریز از تداوم ارتباطمان با آنان هستیم و اگر آنها را بهتر بشناسیم، می توانیم در ساعت های حضور در کنارشان، رابطه بهتری با آنها برقرار کنیم، مانند نزدیکان، خویشاوندان، یا همکاران در یک محیط کاری.

اما مسئله شناخت یکدیگر زمانی نگران کننده می شود که به فکر بزرگترین سرمایه گذاری عاطفی زندگی مان می افتیم، اندیشه یافتن همدم و همراهی همیشگی حال از خود می پرسیم چگونه می توان فردی را که قرار است عمری، در قفس تنگ دنیا همنفس من باشد، انچنانی که هست، بشناسیم آنجا که آدمیان در پس هزاران نقاب با تو روبرو می شوند و چون پای منفعتی در میان باشد، بیشتر و بیشتر…، و هر زمان که در موعیتی پر استرسی نقابی فرو شکند، یقین نداری که آیا آنچه هم اینک می بینی، چهره واقعی اوست یا باز هم نقابی دیگر و چهره ای در پس چهره سابق….؟

به راستی آن که با ومواجهم کیست؟ دارای کدام خصوصیات اخلاقی است؟ آیا همین است که می گوید؟ همین است که نشان می دهد؟ همین است که در نوشته هایش است؟ همین است که چهره اش می گوید؟ همین است که دوستان، هم کلاسی ها، نزدیکان، آشنایان و همکارانش درباره اومی گویند؟ همین است که …….؟

آری برای تمام پرسش های بی پاسخ مانده زندگی ام پاسخی را یافتم که دانستم چه زیبا می تواند با کوچک ترین حرکات رفتاری وگفتاری و نوشتاری انسان ها، آنان را از دیدگاه روانشناختی ارزیابی کرد و به شبیه ترین شناخت ممکن از«من واقعی آن ها » دست یافت.

  • راه های شناخت انسان ها :

راهای اصلی برای شناخت انسان ها عبارت اند از:
1. شناسایی بر مبنای خصوصیات ظاهری جسم(مورفولوژی) که مشتمل بر شناسایی چهره و اندام است.
2. شناسایی از طریق فیزیولوژی و شاخه های زیست شناسی: مانند گروه های خونی.
3. شناسایی بر مبنای روانشناسی: ویژگی های رفتاری، خلق و خو، شخصیت، ویژگی های کلامی.
4. شناسایی بر مبنای آثار انسانی از قبیل خط شناسی، امضاشناسی، و بررسی نقاشی و طراحی.

شناسایی اشخاص در دیدارهای اول

ویژگی های رفتار کلامی 

بسیار مهم است تشخیص دهیم فردی که با او صحبت می کنیم از نظر روانی سالم است یا بیمار که با بررسی جنبه هایی از تکلم و رفتارهای طرف مقابل انجام می گیرد.

ویژگی های مقدماتی مصاحبه

اگر شخص احساس کند که مصاحبه کننده از ویژگی هایی همچون: خلوص و قدرت حل مشکلات او برخوردار است و حالتی دوستانه و غیر سلطه دارد، رابطه ای اطمینان بخش ایجاد می شود. توانایی ایجاد رابطه خوب با فرد دیگر، چیزی است که برای به دست آوردن آن به زمان زیادی نیاز دارد. این کار با افزایش تجربه و اعتماد، آسانتر می گردد.

برای یک گفتگو سالم باید به مکان گفتگو توجه ویژ ه ای داشته باشیم: اگر در مکان سربسته ای نشسته ایم باید مطمئن شویم که خارج از محل گفتگویتان، سخن هایشان را نمی شنوند.
محیط آرام، مناسب تر از مکان پر صداست.
در اتاق باید چند صندلی وجود داشته باشد و شما بعد از انتخاب صندلی خود، از طرف مقابل بخواهید هرجا دلش می خواهد بنشیند. آنها که وابسته اند، ممکن است در نزدیکی صندلی شما بنشینند، و آنها که از زاویه شک و تردید به شما می نگرند مورب می نشینند، و انها که مقابله جو و رقابت طلب هستند دورتر از شما و شاید روبروی شما بنشینند.

وقت و زمان: برخورد افراد با وقت، بخش مهمی از شخصیت آنان را نشان می دهد:

  • اگر با کسی قرار ملاقات دارید و او چند دقیقه زودتر در محل حاضر شد طبیعی است اما فردی که مضطرب باشد ممکن است حتی نیم ساعت زودتر در محل حاضر شود، افراد وسواسی دقیقا راس دقیقه و ثانیه موعد خود را به محل ملاقات می رسانند.
  • فردی که در حضور به موقع خود خیلی تاخیر کند نیز می تواند دارای اشکال باشد.
  • اگر فردی برای اولین بار تاخیر می کرد، منتظر توضیح او بمانید و اگر تاخیر او به علت ترافیک یا بروز مشکلاتی غیر قابل پیش بینی برای او بوده، با او همدردی کنید ولی از ابراز اشاره ای «هیچ اشکالی ندارد».
  • اما اگر چنین فردی در قبال تاخیرش، مقاومت آشکارا نشان می دهد، از او بپرسید که آیا در مورد آمدن دچار دو دلی بودی؟ اگر پاسخ او مثبت بود بررسی بیشتری درباره موضوع به عمل آورید. اکا اگر پاسخ منفی بود موضوع را به سکوت برگذار کنید.
  • اما اگر خودتان، حتی به دلیل غیر قابل اجتنابی، دیر آمدید، باید از طرف مقابل به دلیل منتظر گذاشتن او عذرخواهی کنید.

شروع گفتگو: ضرورت دارد فنونی را برای شروع یک مصاحبه موفقیت آمیز به خوبی بیاموزید.
o شما ابتدا با ذکر اسم مخاطب، به او خوشامد بگویید، خود را معرفی کنید.
o در ابتدای آشنایی، ادای عبارات هایی مانند: «از ملاقات شما خوشوقتم» مناسب است.
o اگر طرف مقابل مضطرب است، با یک جمله اطمینان بخش مختصر، می تونید اضطرابش را کم کنید. مثلاً بپرسید: «پیدا کردن آدرس برایتان مشکل نبود؟» سر صحبت را باز کنید.

o رفتار و برخورد طبیعی و همراه با خوشرویی شما، برای ایجاد آرامش در وی مفید و مهم است.
o قطع نشدن صحبت ها با زنگ تلفن و میزان راحتی اتاق، در گفتگو موثر می باشد.
o مهمترین نقش شما،گوش دادن و درک فهمیدن طرف مقابل است و این نشان دهنده این است که شما شخصی مهربان و علاقمند هستید برای طرف مقابل، اهمیت قائلید، اما به گونه داوری و قضاوت، با دیدگاه ها و مطالب او برخورد نمی کنید.

o شما برای روشن شدن ذهن خود و کسب اطلاعات، سوال های گوناگونی را مطرح کنید. این سوال ها در عین حال، متوانند تلقینی و زیرکانه نیز باشند.
o شما می توانید با کشف دستاوردهای موفقیت آمیز و استعداد های فرد مقابل خود، به شکل گیری «احترام به نفس» او کمک کنید و با تعدیل وجدان اخلاقی سخت گیرش، او را در کم کردن احساس گناه شدیدی که دارد، یاری کنید تا بدین وسیله، ارتباط صمیمانه تری با او برقرار سازید.

o برخورد او ممکن است: دوستانه، علاقه مندانه، همکاری کننده، مودبانه، شوخی همراه با، رک و صریح بودن، توجه طلبانه، احتیاط آمیز، اغوا گرانه، یا دفاعی و خصمانه باشد.
o اگر در هنگام راه رفتن، قدم هایی محکم و سریع بردارد و سر خود را بالا نگه می دارد، بیانگر آن است که از عتماد بنفس خبی برخوردار است. اما اگر شل و آهسته قدم بر می دارد، نشانه آن است که ضعیف و سست اراده است.

o اگر هنگام دست دادن خیلی محکم دست بدهد، این امر نشان می دهد که او فشارهای روحی و روانی، و نگرانی ها و مسائلی دارد که می خواهد پنهان کند. این گونه دست دادن نشانه صمیمیت نیست.
o اگر هنگام دست دادن، خیلی شل دست بدهد و نگاهش به سمت دیگری باشد، او فرد قابل اعتمادی نیست، و شاید سست عنصر و تنبل باشد. و اگر مرد باشد، احتمالاً به زنها بدبین است.

o کسانی که هنگام دست دادن، دست طرف مقابل را مدت زیادی در دست خود نگاه می دارند معمولاً افرادی خوخواه و متکبرند و شاید دوست داشته باشند دیگران از آنها زیاد تعریف کنند.
o شکل دست دادن یک انسان سالم، قابل اعتماد، با اراده، پراستقامت در برابر مشکلات، آن است که برای مدت کوتاهی دست فرد مقابل را نگه می دارد، و به طور ناخودآگاه به چشم او نگاه می کند وکمی هم خم می شود.
o دست دادن از خصوصیاتی است که افراد نمی توانند به آن تظاهر کنند و بیانگر خصلت های درونی آنهاست.

نحوه پاسخ گویی به سوالات:

بعضی افراد به تمام یا قسمت اعظم سوالات، پاسخ منفی می دهند و این عقیده را القاء می کنند که اختلالات و مسائل فراوانی را پنهان می کنند. برعکس، بعضی افراد بیش از حد پذیرا هستند، یعنی به هر پرسشی پاسخ مثبت می دهند، به طوری که شما نمی دانید برای کدام پاسخ ارزش قائل شوید و کدام را نپذیرید. بعضی از این افراد دارای شخصیتی مسامحه گر هستند یعنی افرادی که کار امروز را به فردا موکول می کنند و سرانجام هم آن را انجام نمی دهند اما ظاهراً انجام ان کار را تایید می کنند و می پذیرند و در واقع خودشان، و اطرافیانشان را موقتاً فریب می دهند.

شناسایی اشخاص در دیدارهای اول

 چنین افرادی از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند و در تصمیم گیری ها ضعیف اند. به این گونه افراد تیپ شخصیتی منفعل مهاجم می گویند. به عنوان مثال، هرگاه به کودکی که مشغول تماشای برنامه دلخواهش در تلویزیون است، بگویند برو نان بگیر، می گوید باشد می روم، اما نمی رود. چون باید برود. اما برمی گردد و می گوید، نوبت نان که من رسید، تمام شد!!! پس نان نمی گیرد چون دلش نمی خواهد.آدم بزرگ ها هم از این جور رفتار ها زیاد دارند.

اگر طرف مقابل شما، با یک سوال، شروع به سخنرانی و حاشیه پردازی های غیر لازم کند، این امر می تواند نشانه ای از از وسواس فکری باشد. افراد وسواسی نمی توانند سریع تصمیم بگیرند. به همین دلیل، برای آن که به نتیجه برسند و پاسخ مثبت یا منفی خود را اعلام کنند، وقت زیادی باید صرف کرد.

اگر فردی، از پاسخ به سوالات یا سوالی طفره رفت و امتناع کرد، شاید بدگمان و دارای سوء ظن باشد. این دسته از افراد همه چیز را از روزنه شک و تردید می نگرند و دارای روحیه ای بدبین و ستیزه جو هستند.این بدگمانی اگر شدت زیادی داشته باشد، بیماری محسوب می شود.افراد بیمار از این گروه، افکار مشکوک و غلط را در ذهن خود می پروانند. سوء ظن به دیگران، آنان را از جامعه جدا می سازد. اینان نمی توانند روابط رضایت بخشی با اطرافیان خود برقرار کنند، بسیار حساسند و اگر دیگران افکار و عقایدشان را نپذیرند، کم کم از آنان فاصله می گیرند و خود را دور می کنند.

 آنها فکر می کنند اگر به دیگران بیشتر بدگمان باشند مورد سوء استفاده قرار نمی گیرند، بنابراین باید به دیگران بدبین و بدگمان باشند و به آنها سوء ظن داشته باشند تا به این وسیله از خود حمایت کنند. برقراری رابطه اجتماعی با چنین افرادی که تصورات بیمار گونه ای دارند، محال به نظر می رسد. هر چند ممکن است تمام انسان ها در مقاطعی از عمر خود تا حدی سوظن و بدگمانی پیدا کنند، این حالت، ولی همیشگی نیست و به ایام استرس محدود می شود. 

اگر کسی از این احساس طبیعی بهره مند نباشد و خیلی راحت به مردم اعتماد کند و حرفهایش را باور کند، به ساده لوحی متهم می شود و این گونه بودن نیز، زیاده روی و افراط است.توصیه می شود هرگز به افراد بدبین لبخند نزنید و سعی نکنید با آنان شوخی ومزاح کنید چرا که غالباً فرد مقابل، شوخی و لبخند شما را که در واقع برای ایجاد محیطی آرام و صمیمی صورت می گیرد، سوء تعبیر می کند.

الهام شهریاری


موفقیت-1200x675.jpg
5 خرداد, 1401

تکنیک های موفقیت در تحصیل

مطالعه برتر: یکی از عوامل ناکامی های تحصیلی روش نادرست مطالعه است. عوامل زیادی برای موفقیت در تحصیل وجود دارد که می توان از عوامل مهمی همچون در تحصیل وجود دارد که می توان عواملی مهمی همچون معلم ماهر و کارآزموده، تلاش و پشتکار و جدی بودن، محیط مناسب خانوادگی و…. نام برد.

  • مطالعه با درک بالا
  • موثرخوانی
  • مهارت های خواندنی

بسیاری از ناکامی ها (درتحصیل) به خاطر بد مطالعه کردن و ندانستن اصول و روش های مطالعه درست است.

  • در مطالعات خود باید تنوع ایجاد کرد باید ساعتی را صرف مطالعه نمود، نباید همه وقت را برای انجام یک کار صرف کرد. کمی مطالعه آزاد داشتن موثر می باشد. کمی تنوع به همان خوبی استراحت کردن است. اگر فعالیت های متنوعی داشته باشیم فکر کارآیی بالاتری دارد.
  • همیشه باید یادداشتی مهم به همراه داشت که از آن استفاده کرد.
  • در یادگرفتن مطالب نباید وسواس داشته باشیم.
  • خواندن مفید با قلم امکان پذیر می باشد باید در هنگام مطالعه کردن یاداشت کرد و یا با استفاده از ماژیک یا شبرنگ قسمت های مهم را رنگی کرد.
  • حتما هنگام مطالعه کردن باید خلاصه برداری انجام شود.
  • در حالی که مطالعه می کنید سوالاتی را طرح و پاسخ دهید.
  • وضو بگیرید و مطالعه کنید باعث شادابی جسم و روح انسان می شود.
  • خواندان دعای پیش از مطالعه مفید می باشد .
  • حتما قبل از مطالعه، پیش مطالعه داشته باشید حتی سطحی.
  • نوشتن نکات اساسی، یاداشت برداری، و مشخص کردن مطالب مهم بسیار مفید است.
  • مکان مطالعه، روشن بودن فضای مطالعه، هم باید به آن توجه کرد.
  • بهتر است طرح ها و برنامه های مطالعه خود را با دیگران در میان بگذاریم تا تلاش مان هم بیشتر شود برای انجام دادن آن.

آموختن تنظیم پاراگراف و سازماندهی پاراگراف 

  1. خواندن و نوشتن: یکی از مهمترین مهارت ها در آموزش دانشگاه است. قسمت عمده ای از دانش ما از طریق خواندن بدست می آید. خواندن برای اهداف مختلفی صورت می پذیرد برای بدست آوردن اطلاعات، درک مطلب، بدون نظر گرفتن هدف خواندن، شخص باید در ذهن خود این نکته را مدنظر داشته باشد که بین خواندن و نوشتن ارتباط نزدیکی وجود دارد. خواننده های موفق تر است که به ساختار زبان نوشتاری آگاه باشد. مهمترین عامل در فهم یک متن مهم تنظیم پاراگراف است.
  2. توضیح با مثال و تصویر: در این روش توضیحات ارائه شده با مثال و تصویر بیان می شود یا به آن سازماندهی ایده ها گفته می شود.
  3. علت و معلول: با توجه به جمله خوانده شده باید عت و معلول را مشخص کنیم برای درک بهتر.
  4. دسته بندی: تقسیم بندی موضاعات وسیع تر و تقسیم نه به چند دسته خیلی مفید می باشد.
  5. تشابه و تخالف: یکی دیگر از شیوه های سازماندهی مفاهیم تشابه بیان شباهت ها و تخالف: اختلاف ها و تضادها را بیان می کند که به عنوان یک شیوه از آن استفاده می شود.
تکنیک های موفقیت در تحصیل

6. ترکیبات: برای انتقال مفاهیم و به منظور ارتباط سودمندانه، این شیوه های سازمان دهی به عنوان ابزارهایی برای سهولت کار، کمک می کندبه این شیوه سازماندهی پاراگراف مرکب می گویند.

7. خواندن و فهمیدن: خواندن یک مهارت ضروری برای دانشجویان نه تنها به عنوان یک منبع دستیابی به اطلاعات، بلکه به عنوان یک فعالیت تلفنی می باشد. خواندن باید هراه با درک باشد وگرنه نتیجه ای نخواهد داشت. علاوه بر خواندن به همراه درک، خواندن باید همراه با سرعت باشد. خواننده ای که هر بار کلمه ای را به تنهایی می خواند و روی آن متمرکز می شود، یک کند خوان است.تندخوان دو تا چهار کلمه ولی کند خوان فقط یک کلمه می خواند. خواندن باید با درک منتهی شود و فهم باید با سرعت باشد به این منظور موارد زیر را باید رعایت کنند:

  1. سرعت تشخیص کلمه.
  2. سرعت درک معنای کلمه.
  3. سرعت درک جمله.
  4. سرعت فهم پاراگراف عبارت از: خواندن پاراگراف برای مفهوم اصلی یعنی گذرا خوانی، خواندن پاراگراف برای آگاهی های ویژه یعنی خواندن پژوهشی، خواندن پاراگراف برای جزئیات و درک مطلب(دقیق خوانی).
  5. سرعت درک مطلب متن.
  • سرعت تشخیص کلمه، قسمت اساسی جریان خواندن است. خوانده باید به اولین و آخرین حرف هر کلمه باید توجه کند.
  • سرعت درک کلمه: درک مطلب بدون این که خواننده کلمات مهم متن را بفهمد، میسر نخواهد شد.
  • سرعت درک مطلب: خواننده باید تشخیص کلمات، فهم معانی آنها و ترکیب آنها به منظور فهم معنای جمله را انجام دهد. فهم جمله مرحله دیگر به سوی درک متن بزرگتر است. در واقع، کلماتی به تنهایی دارای معانی ویژه ای نیستند معانی واقعی شان از متنی که در آن به کار می روند، بدست می آید.
  • شیوه سطحی خوانی: سطحی خوانی عملی قدم به قدم با طرز عمل معین است. خواننده باید بداند در جستجوی چه می باشد و چگونه اطلاعات را جستجو نماید.
  1. خواننده باید در سطحی خوانی هدف داشته باشد. چرا دارد می خواند و چه چیز را می خواند؟ در خواندن اگر هدف مشخص باشد. او می داند کجا را بخواند و به کجا نگاه کند و چه چیزی را جستجو کند در نتیجه خیلی سریعتر می خواند.
  2. خواننده باید به عنوان متن نگاه کند و در مورد معنی آن فکر کند و روی کلمات اصلی کم مکث کند.
  3. خواننده باید مقداری از پاراگراف را بخواند در بیشتر مواقع خواندن اولین و آخرین جمله هر پاراگرافی کافی است.
  4. او باید هدف نویسنده را در نوشته اش بفهمد.
  5. خواننده باید روی یافتن و پیگیری مفهوم اساسی نویسنده دقت داشته باشد. نباید به جزئیات مثل تاریخ های جزئی، لیست اسامی، شماره ها و اطلاعات توجه کرد.
  6. جمله را نباید کلمه به کلمه بخواند. اول باید کلمات کلیدی را بخواند و از بقیه سطحی رد شود.
تکنیک های موفقیت در تحصیل

خواندن پژوهشی: نوعی فن سریع خوانی است که برای تعیین اطلاعات مخصوصی نظیر تاریخ تولد، درجه حرارت، جایگاه و غیره بکار می رود. در این روش نیازی به خواندن همه سطرها نیست. ایتدا باید به عنوان پاراگراف نگاه کند بعد باید سطرها را فقط نگاه کند.

الهام شهریاری


j-tvckn-1200x675.jpg
22 اردیبهشت, 1401

نکاتی برای والدین تک فرزند

سال هاست که تعداد والدین تک فرزند رو به افزایش است زیرا:

  • تامین هزینه خانواده های پر جمعیت، دشوارتر است.
  • والدین به راحتی می توانند تربیت فرزند خود را تحت کنترل داشته باشند.
  • همه درباره جمعیت نگرانند.
  • برخی از والدین مایل نیستند با مشکلاتی که ممکن است میان فرزندان ایجاد شود، رو به رو شوند. آنان از پیچیده شدن مسائل خانوادگی که بر اثر چند فرزندی پدید می آید، اجتناب می ورزند.
  • برخی از والدین احساس می کنند که فرزند کمتر، آرامش زندگی خانوادگی را بیشتر خواهد کرد.
  • برخی از افراد در سنین بالا ازدواج می کنند، لذا فرصتی برای داشتن چند فرزند ندارند.
  • برخی از والدین یک فرزند را کافی می دانند.
  • برخی از زوج ها پیش از آن که فرزند دومی داشته باشند، از یکدیگر جدا می شوند.
  • باور نخست: چند فرزندی بسیار دشوارتر از تک فرزندی است. اما واقعیت بر خلاف این باور است. تک فرزندی بسیار مشکل تر از چند فرزندی است زیرا والدین فقط یک فرصت غیر قابل تکرار برای تربیت فرزند خود دارند، لذا باید این موضوع را جدی تلقی کنند. آنها می خواهند حداکثر تلاش خود را برای دوری جستن از هر نوع اشتباه جبران ناپذیر به کار گیرند. تک فرزند داشتن می تواند فشار زیادی را روی والدین وارد کند.
  • باور دوم: تک فرزندی بسیار ساده تر از چند فرزندی است. اگر چه اختلافاتی که میان خواهران و برادران در یک خانواده چند فرزندی پدید می آید، در خانواده های تک فرزند وجود ندارد و تامین هزینه تک فرزند سهل تر است و زمان مورد نیاز برای هدایت و راهنمایی آنها نیز کمتر خواهد بود، اما همین شرایط می توانند مشکلات روانی ویژه ای پدید اورند. والدین نسبت به تک فرزند خود، به شدت احساس وابستگی می کنند و در برخورد با او حساس تر می شوند. دوری از تک فرزند خیلی دشوار است و همین موجب به خطر افتادن استقلال کودک می شود. تک فرزندی می تواند روابطی پیچیده را بین والدین و فرزند مطرح سازد، هر چند این حالت نیز همچون چن فرزندی، شمشیری دو لبه است که نقاط قوت و ضعف گوناگون دارد.

برخی از نقاط قوت آن عبارت اند از:

  • میتوان تمام توجه خود را به یک فرزند معطوف ساخت، نه این که آن را میان فرزندان متعدد تقسیم کرد.
  • می توان صمیمیتی عمیق بین والدین و فرزندان برقرار ساخت.
  • می توان شرایطی ایجاد کرد که کودک فارغ از مزاحمت دیگران از زندگی خود لذت ببرد.

برخی از نقاط ضعف تک فرزندی:

  • چشم پوشی بر رفتارهای ناپسندکودک، و توجه پیوسته و بیش از اندازه به او.
  • وابستگی شدید عاطفی که مانع از استقلال شخصیت کودک می شود.
  • تحمل دوری و جدایی والدین و کودک از هم دشوار می باشد.
  • وابستگی شدید تک فرزند به والدین مانعی در راه دوست یابی او خواهد شد.

مشکلات عمده ای که باید تک فرزند و والدین او آنها را حل کنند، عبارتند از:

  • ایجاد احساس هویتی مستقل از هویت و شخصیت والدین.
  • دوری از والدین.
  • محدود ساختن مسئولیت والدین و تقویت مسئولیت پذیری در تک فرزند.
  • رابطه متقابل باید تقویت پیداکند و بصورت یکطرفه نباشد.
  • ایجاد استقلال اجتماعی در رابطه بین والدین و تک فرزند.
  • شایسته بودن تلاش برای شبیه شدن به والدین
نکاتی برای والدین تک فرزند

سه عامل مهم در تشویق کودکان برای شبیه شدن به والدین وجود دارد:

1. کودکان کم سن و سال، ناخودآگاه، از والدین خود تقلید می کنند. نحوه ارزیابی والدین از خودشان (رضایت یا نارضایتی از خود)، نحوه برخورد والدین با دیگران (تحمل یا تحمل نکردن دیگران) و نحوه برخورد آنها با جهان پیرامون (خوش بینی یا بد بینی) ناخودآگاه بر فرزندان تاثیر می گذارد. کودکان دوست دارند باورها، رفتارها و طرز تلقی های خود را با والدین خود تطبیق دهند.

2.کودکان بزرگ تر، آگاهانه تر می توانند از والدین خود تقلید کنند. تحسین کردن، بروز چنین رفتاری را در کودکان شدت می بخشد. برای مثال، کودکی خردسال سخنان والدین خود را طوطی وار تکرار می کند تا احساس خوشایندی را در خود و خانواده اش به وجود آورد.

عواملی که برشمردیم، کودکان را تشویق می کند تا مانند والدین خود شوند. این عوامل بر کودکان خانواده های تک فرزند بسیار قوی تر عمل می کند. این قبیل کودکان، معمولاً نسبت به کودکان خانواده های تک فرزند بسیار قوی تر عمل می کند. این قبیل کودکان خانواده های چند فرزند، کمتر احساس آزادی می کنند و به معنای دیگر بیشتر از والدین خود تقلید می کنند زیرا فرزند دیگری در خانواده وجود ندارد که:

  • نحوه ارتباط با والدین را برای درک تنوع رفتار با والدین متفاوت باشد و بدین طریق گزینه ها بیشتری را در زمینه روابط والدین فرزندان ایجاد کند. کودکان خانواده های تک فرزند، اغلب در دنیای بزرگسالان متولد می شوند و رشد می کنند.
  1. نقطه های قوت تقلید از والدین تقویت سنت های خانوادگی

کودکان خانواده های تک فرزند، تمایل زیادی دارند که شبیه والدین خود باشند. که این گزینه فایده های زیادی دارد مانند تقویت اعتماد به نفس، برقراری ارتباط نزدیک و مطلوب با والدین و برخورداری از روحیه انتقاد پذیری دارد.

2. خطرهای شباهت به والدین زیر فشار قرار گرفتن از سوی والدین: تک فرزندان والدین خود را چون خواهر و برادر خود می دانند در این خانواده ها والدین فقط قوانین خانوادگی را تعیین می کنند بلکه تنها همدم فرزندشان هستند. یکی از مشکلات تک فرزندان، این است که والدین شان تنها همدم آنان در محیط خانه هستند برای همین تمام تلاششان بر این مبنا است که رضایت والدین خود را جلب کنند.

کودکانی که تک فرزند هستند، به سختی قادرند رفتاری متفاوت از والدین خود داشته باشند لذا سن بلوغ برای این کودکان بسیار دردناک است زیرا احساس مستقل بودن در سنین بلوغ تقویت می شود و برای آنها بسیار دشوار است:

  • علیه رفتار دوران کودکی خود عصیان کنند.
  • از جلب رضایت والدین و اطاعت از آنها سر پیچی کنند.
  • شخصیتی داشته باشند که والدین شان را آزرده می سازد.
  • آزادی بیشتری را طالب شوند که والدین حاضر نیستند به آنها اعطا کنند.

تقلید کودکان تک فرزند از والدین خود، انگیزه ای بسیار قدرتمند است، از این رو والدین باید به این موضوع توجه کرده و بکوشند که فشار وارده بر فرزندشان را کاهش دهند . پیشنهادهایی که در این زمینه داده می شود:

  • اگر فرزندتان بیش از حد از شما تقلید می کند او را تحسین نکنید.
  • هیچ گاه شخصیت فرزندتان را خرد نکنید.
نکاتی برای والدین تک فرزند
  1. به استقلال فرزندتان احترام بگذارید.
  2. نداشتن خواهر و برادر مزایای تک فرزند بودن در خانه

کودک تک فرزند در خانواده ای رشد می کند که افراد بزرگسال در آن حضور دارند و کودکی نیست که بتواند با او ارتباط برقرار کند. کودکانی که در خانواده ی تک فرزند زندگی می کنند، احساس امنیت و اعتماد به نفس زیادی دارند.

  1. خطرهای نداشتن خواهر و برادر بلوغ دیررس

یکی از معایب تک فرزند بودن، تاثیر آن بر مراحل رشد کودک دارد کودکان کسی را ندارد.

الهام شهریاری


ضطراب-1200x675.jpg
15 اردیبهشت, 1401

رهایی از اضطراب امتحان

ماهیت اضطراب یک حالت هیجانی می باشد که همه ما در بیشتر موقعیت های زندگی دچار اضطراب می شویم و بخشی از آن طبیعی می باشد. همه ی دانش آموزان و دانشجویان در موقع امتحان مضطرب می شوند که بخشی از آن طبیعی می باشد. اضطراب در امتحان حتی مفید و سودمند هم می باشد زیرا باعث سطح انگیزشی، هوشیاری و تمرکز ذهن می شود و به افزایش سطح کارایی و بهبود عملکرد شخص کمک می کند.

ماهیت اضطراب یک حالت هیجانی می باشد. همه ما در بیشتر موقعیت های زندگی دچار اضطراب می شویم که بخشی از آن طبیعی می باشد. همه ی دانش آموزان و دانشجویان در موقع امتحان مضطرب می شوند که بخشی از آن طبیعی می باشد. اضطراب در امتحان حتی مفید و سودمند هم می باشد زیرا باعث سطح انگیزش، هوشیاری و تمرکز ذهن می شود و به افزایش سطح کارایی و بهبود عملکرد شخص کمک می کند.

سبب شناسی اضطراب امتحان

عوامل بسیاری همچون عوامل خانوادگی، شخصیتی، آموزشگاهی، شناختی و تحصیلی در آن موثر می باشد که به عوامل مهم آن می پردازیم.

1. عدم آگاهی کافی: یکی از عوامل مهم مضطرب بودن در امتحان آمادگی نداشتن برای امتحان است. این موضوع دلایل مختلفی می تواند داشته باشد به تعویق انداختن مطالعه تا ساعات قبل امتحان، با عجله درس خواندن عدم اطلاعات کافی از اینکه چه مطالبی را باید مطالعه کنیم.

2. عوامل آموزشگاهی: معلمان و آموزشگاه ها در ایجاد تشدید اضطراب امتحان نقش قابل توجهی دارند، معلمانی که تنها روش ارزیابی را امتحان گرفتن میدانند اضطراب زیادی در دانش آموزانی که امتحان دهندگان خوبی هم نیستند ایجاد می کنند.

3. تجربیات منفی قبلی: کسی که قبلا تجربه ناگواری در امتحانات داشته باشد یا عدم توانایی در پاسخ برخی امتحانات خاص مانند ریاضی را داشته است.

رهایی از اضطراب امتحان

4. عوامل شخصیتی: بعضی از افراد عموماً مضطرب هستند و آسیب پذیری بیشتری برای اضطراب امتحان دارند. افرادی که کمال گرا و انتقادگر و افرادی که نگاهی بدبینانه به آینده دارند، افرادی که از شکست هراس دارند برای اضطراب امتحان مستعدترند.

5. عوامل خانوادگی: برخی از عوامل خانوادگی مانند انتظارات بیش از حد والدین، تنبیه و سرزنش کردن و عدم استفاده از تشویق و تقویت و الگوی فرزند پروری خشک و غیرقابل انعطاف و اوضاع اجتماعی نامناسب از جمله این عوامل می باشد.

6. افکار منفی: در بسیاری از مواقع اضطراب امتحان ناشی از افکار منفی می باشد بخصوص در زمانی که شخص مطالعه کافی داشته و خود را کامل برای امتحان آماده کرده است افکار منفی ممکن است در عملکردهای قبلی در امتحانات، عملکرد سایر دوستان و همکلاسی ها، پیامدها و عواقب ناگوار ناشی از کارآیی ضعیف در امتحان می باشد.

7. سایر عوامل: گاهی اوقات در تشدید اضطراب نقش مهمی دارند که چندان هم مهم و مرتبط به نظر نمی رسد. عواملی همچون عدم حضور مستمر در کلاس، نداشتن دقت کافی در جلسات مطالعه، دشواری مطالب درسی، نوع امتحان، گم کردن یادداشت ها، وجود چند امتحان در یک روز، بیماری یا کسالت جسمی، نداشتن خواب کافی، دست پاچه شدن و نداشتن علاقه و انگیزه کافی برای تحصیل.

علایم و نشانه های اضطراب امتحان

• علائم شناختی: ناتوانی در سازمان دهی افکار، اشکال در تمرکز، افکار نگران کننده، مقایسه کردن خود با دیگران، احساس خالی بودن سر یا وقفه ذهنی و خودگویی های منفی قبل امتحان یا بعد امتحان یا در حین امتحان که در ذهن شخص می گذارد به عنوان نمونه: «من باید بالاترین نمره را بگیرم»، «هیچ سوالی را بلد نیستم»، «دارم خودم را گول می زنم».

• علائم عاطفی و هیجانی: جنبه های هیجانی اضطراب در امتحان شامل احساسات در ارتباط با موقعیت اضطراب زا است و این علائم عبارتند از: دلهره، یاس و خشم و ترس و غمگینی و احساس آسودگی به محض پایان یافت امتحان، گاه گریه کردن نیز به عنوان یک واکنش عاطفی در افراد دچار اضطراب امتحان دیده می شود.

• نشانه های رفتاری: همچون سایر حالات اضطرابی در اضطراب امتحان نیز برخی نشانه های رفتاری به چشم می خورد. بیقراری، بازی کردن با انگشتان، با سرعت قدم زدن، تنش حرکتی، لرزش و حتی سوء مصرف دارو و مواد و رفتارهایی که در نهایت نتیجه معکوس دارند.

رهایی از اضطراب امتحان

• علائم و نشانه های فیزیولوژیک: بدن انسان به لحاظ فیزیولوژیک به استرس و اضطراب امتحان پاسخ می دهد. علائم بدنی: تعریق، خشکی دهان، اسهال، تکرر ادرار، افزایش ضربان قلب، احساس گیجی، کوتاه شدن تنفس، خیس شدن کف دست ها، سردرد، تنش عضلانی، تهوع، استفراغ، احساس ضعف یا ازحال رفتن و لرزش.
• سایر علائم و نشانه ها: عملکرد ضعیف در امتحان با وجود فهم کامل مطالب در کلاس درس یا به هنگام مطالعه، بازخوانی مکرر سوالات امتحانی به منظور درک درست آنها، بدون جواب گذاشتن سوالات و به خاطر آوردن پاسخ ها بلافاصله پس از ترک جلسه امتحان از جمله مسائلی است که افراد دچار اضطراب امتحان می شوند.

چگونه خود را برای امتحان آماده کنیم؟

• توصیه های عمومی: در کلاس درس حضوری مستمر داشته باشید، حضورمنظم، مستمر و با آمادگی قبلی در کلاس بخشی از راهی است که در جهت آماده شده برای امتحان طی می کنید. در طی جلسات حضور در کلاس مشخص کنید که چه مطالبی را برای امتحان یاد بگیرید. تاریخ برگزاری امتحانات را به خاطر بسپارید و سعی کنید تا آن زمان مطالب حفظ کنید.

• از خواندن عجولانه دروس پرهیز کنید: تلاش شما برای اینکه مطالب تدریس شده در یک ترم را با عجله در روز قبل امتحان یادبگیرید، نتیجه زیادی در بر نخواهد داشت. روز یا شب امتحان زمانی نیست که بتوانید این همه مطلب را فرا گیرید. این کار شما را خسته می کند. طی برنامه ای دراز مدت خود را برای امتحان آماده کنید و حتی در طول ترم پیوسته با مطالب درسی در تماس باشید.

رهایی از اضطراب امتحان

• برای درس خواندن از روشی صحیح استفاده کنید: در موقعیتی مطالعه کنید که چیزی مانع تمرکزتان بر روی مطالب درسی نشود. سعی کنید خود را به موضوع مورد مطالعه علاقمند سازید تا همه توجه تان به آن باشد برای خواندن کتب درسی از یک الگوی مناسب نظیر روش SQ3R (بررسی سطحی، پرسش، مطالعه دقیق، جواب دادن درس به خود و دور کردن دروس) استفاده کنید.

• از کلیه منابع موجود که می توانند به یادگیری بهتر مطالب درسی کمک کنند استفاده کنید. اگر مطلبی را نمی فهمید آن را از استادتان یا افراد گروه مطالعه بپرسید. اگر مایل نیستید که سوالی را در کلاس بپرسید، استادتان را در طی ساعاتی که در دفتر کارش است ببنید و سوال خود را مطرح کنید. بیشتر معلمان از کنجکاوی شاگردان‌شان خوشحال می شوند.

• از استادتان بپرسید که سوالات از کدام بخش های کتاب و حاوی چه مطالبی است: تعداد سوالات ونوع امتحان (صحیح – غلط ، چند گزینه ای، جور کردنی یا تشریحی) را نیز جویا شوید.
• اولویت را در نظر داشته باشید: اگر درس مشکل دارید به گونه ای برنامه ریزی کنید که وقت بیشتری را به آن اختصاص دهید. اگر تشکیل خانواده داده اید در دوره ای که برای امتحانات آماده می شوید به آن ها بگوئید که روزهای سختی را در پیش رو دارید و اگر شاغل هستید برنامه سبک تری برای مطالعه روزانه تهیه کنید یا اینکه روزهای باقی مانده تا امتحان را مرخصی بگیرید.

• سوالات امتحانی طرح کنید و به آنها پاسخ دهید: برگزاری یک امتحان تمرینی به ویژه در روز قبل از امتحان و با شرایطی حتی المکان شبیه به امتحان واقعی اضطراب شما را کاهش می دهد.
• سوالات امتحانی ترم های قبل را مرور کنید و از استادتان بخواهید نمونه سوالات قبل را حتما به شما نشان دهد و اینطور با کم و کیف سوالات امتحانی آشنا می شوید.

الهام شهریاری


فرزندان-طلاق-1200x675.jpg
8 اردیبهشت, 1401

نیازهای فرزندان طلاق و جدایی

طلاق چنان دردناک و سخت می باشد که والدین پاسخگویی به فرزندان‌شان را در شرایطی که خودشان نیاز به توجه بیشتری دارند دشوار می یابند. در سازگاری با بچه های طلاق ایتدا باید والدین یاد بگیرند که احساسات خود و شرایط جدید را مدیریت کنند.

طلاق یک رویداد منحصر به فرد نیست بلکه فرایندی می باشد که جنبه های مختلف آن در مرور زمان آشکار می شود که می تواند سال‌ها طول بکشد. همراه با تغییراتی که پیش می آید نمی توان یک روزه برخورد کرد و سازگاری یافتن اعضای خانواده به زمان نیاز دارد. در جدایی و طلاق شما ممکن است احساسات خشم، انزوا، اضطراب، سرخوشی، افسردگی، گناه، از دست دادن کنترل، ترس، بی کفایتی و ناامنی را تجربه کنید. 

ممکن است به خود در برخورد با نیازهای فرزندانتان تردید نمائید، زیرا همزمان با نیازهای خودتان هم مواجه هستید. بعضی مواقع والدین فکر می کنند که در مورد بچه هایشان کوتاهی کرده اند و در مورد ارزشمندی و کفایت خود شک کنند. که این ها بخش طبیعی از جریان جدایی و طلاق محسوب می شود.

چالش های جدید

فرایند طلاق یکی از دشوارترین تجربیات در زندگی بزرگسالی است، هم از نظر اجتماعی، هم از نظر عاطفی هم از نظر مالی. بیشتر والدین برای همه چالش‌هایی که ممکن است با آن روبرو شوند آمادگی کافی ندارند. بعضی از این چالش‌ها :

  • تغیر محل سکونت، مدسه و همسایه ها که حس بی ثباتی و از دست دادن روابط حمایتی می شود.
  • تغییرات اقتصادی: دو خانواده از یک خانواده بیشتر خرج دارد و به همین دلیل والدین با یک بحران مالی روبرو می شوند.
  • دشواری در تمرکز با شغلتان یا اینکه ممکن است خود را غرق در کارتان کنید مخصوصا اگر قرار باشد با بچه هایتان زندگی نکنید.
  • اگر نقش بسزایی در مراقبت از فرزندان‌تان داشته باشید، مسولیت‌های شما هم افزایش می یابد به طوری که در طول روز به اندازه کافی وقت ندارید به بچه های‌تان باشید یا حتی به خود رسیدگی کنید.

با وجود این همه فشار مربوط به طلاق، والدین تحت فشار بیشتری هستند. باید برای رسیدگی به نیازهای خودتان وقتی را در نظر بگیرید  از جمله کارهای ذوقی، فعالیت جسمی یا استراحت. بعضی مواقع اجازه دهید که برای چند دقیقه هم که شده از انجام دادن فاصله بگیرید و فقط ” باشید”. این امر کمک می کند که تا تعادل خود را بازیابید. این به به شما چشم انداز بهتری خواهد بخشید و کمک تان خواهدکرد که بر فشارهای روزمره کار، بچه ها وجدایی یا طلاق قرار بگیرید.

پیشنهاد می شود فعالیت‌های زیر را برای خود برنامه ریزی کنید:

  • پیاده روی کنید.
  • به کلاس موسیقی بروید.
  • به طبیعت بروید و عکاسی کنید.
  • کمک به خودتان ، کمک به کودکان شماست.
  • کمک به بچه ها در هر سنی که باشند.
نیازهای فرزندان طلاق
  • طلاق از نگاه کودکان کوچکتر: بچه ها صرف نظر از سن شان توانایی محدودی برای فهمیدن آنچه که در جریان طلاق روی می دهد، آنچه را که احساس می کنند و سوالاتی که در این زمینه برایشان پیش می آید دارند، کودکان کوچکتر از نگاه خودشان مسائل طلاق را می بینند یعنی خودشان را علت رویدادها می دانند. به همین دلیل به خاطر جدای و طلاق والدین‌شان خوشان را سرزنش می کنند و مدام تصور می کند والدین‌شان از پیش آنان می روند و هرگز باز نخواهند گشت .
  • نونهالان و نوجوانان: بچه ها در این گروه سنی توانایی رو به رشدی برای فهم مسائل دارند و در همین حین دارند برای خود کسی می شوند. نوجوانان گرایش دارند والدین‌شان را مسئول طلاق بدانند. و در برابر طلاق والدین‌شان با خشم واکنش نشان می دهند.
  • گفتگو با بچه هایتان در مورد جدایی و طلاق غالبا سخت ترین و عاطفی ترین قدم آینده است ولی نحوه انجام آن می تواند بر سطح اعتماد بچه ها به آینده تاثیر بگذارد. گفتن این موضوع که در شرف جدا شدن هستید با واکنش‌هایی از سوی بچه هایتان روبرو می شوید که می تواند غم، سردرگمی، استرس و اضطراب و گناه و شوکه شدن متغیر باشد. حتما بایستی در این مورد برای بچه ها وقت بگذارید و در مکان مناسب و موقعیت مناسب مسئله را بهتر است یکی از والدین بیان کنند. با ید جای را انتخاب کنید که بچه ها در آن جا احساس راحتی کنند .
  • باید از یک گفتگوی کوتاه و مفید شروع کنید، اگر شرایط مناسب و مطلوب بود هردو حضور داشته باشید و به آنها اطمینان دهید که ترک‌شان نمی کنید و در آینده با هم همکاری خواهید کرد.
    از صبر کردن تا آخرین لحظه خودداری کنید. به طور کلی بیان کنید برای بچه ها چرا طلاق روی داده است و این جمله را هم بگویید مشکلی است مربوط به بزرگسالی است. و ما نتوانستیم راهی برای حل مشکل و اشتباه کردیم و متاسفیم که باعث رنج و درد شما شده ایم .
  •  از همه مهمتر در مورد هر انچه که می خواهید بگویید صادق باشید و حتما این پیام‌ها را به بچه ها انتقال دهید:
  1. جدایی مشکل بزرگترهاست شما نباید خود را مقصر بدانید. این مشکل ماست و ما آن را حل خواهیم کرد.
  2. میدانیم که انصاف نیست این مشکل باعث رنج و ناراحتی شما شود ما هم می خواهیم اوضاع عوض شود ولی نمی شود. و همه باید برای تغییرات در خانواده مان سعی کنیم.
  3. ما دیگر با هم زندگی نمی کنیم ولی هر دوی ما شما را دوست داریم و فرقی نمی کند که شما با چه کسی زندگی می کنید.
  4. شما همیشه بخشی از یک خانواده خواهید بود.
  5. ما دوست داریم احساسات خود را با ما در میان بگذارید و بگویید به چه چیزی فکر می کنید.
  6. باید به بچه ها فرصت دهید تا احساسات و افکار و سوالات‌شان را با شما در میان بگذارند.

برقراری ارتباط موثر با بچه ها، نونهالان ونوجوانان: به این معنا می باشد که چگونه احساس امنیت و اعتماد را در آنها به وجود آورید و آنها را مطمئن سازید که نیازهایشان مورد توجه شما قرار خواهد گرفت.
والد بودن همیشگی است: ایجاد یک رابطه همکارانه بین والدین باید وجود داشته باشد درست است که به عنوان زوج از هم جدا شده اید، اگرچه دشو.ار است ولی بسیار پراهمیت می باشد. با داشتن فرزند، طلاق ازدواج را به پایان می دهد ولی خانواده را نه.

در برابر کشمکش‌های والدین از بچه ها محافظت کنید.
به کودکان اجازه دهید با هر دو والدین رابطه داشته باشند.

نیازهای فرزندان طلاق

یه رابطه همکارانه بین والدین ایجاد نمایید: برای کودکان‌تان شرایط مناسب جهت پرورش، امنیت و ثبات فراهم سازید، کارکردن با یکدیگر به عنوان والدین به این معناست که در مسولیت مراقبت از کودکان با هم مشارکت می کنید و بر تصمیم گیری‌هایی که بر سلامت، آموزش و رفاه آنها تاثیر می گذارد راهی را پیدا کنید، اگر نمی توانید رابطه محترمانه ای با والد دیگر داشته باشید رابطه خود را به دوقسمت تقسیم کنید یک رابطه زناشویی که باعث خشم، غم و رنج شده است و دگر رابطه ی والدین است که تداوم خواهد داشت. اگر این رابطه موثر باشد به نفع همه به ویژه بچه ها می باشد.

به اختلاف نظرهای یکدیگر احترام بگذارید.
تاکیدتان بر روی بچه ها باشد نه آنچه که والد دیگر در رابطه زناشویی انجام داده است یا می دهد.
از پیش داوری ها بپرهیزید.
به توافق‌ها و قو‌ل‌های خود عمل کنید (پرداخت به موقع نفقه، تحویل و بازگرداندن به موقع بچه ها).

الهام شهریاری


دروغ-1200x675.jpg
1 اردیبهشت, 1401

چه مسائلی را نباید در ازدواج پنهان کرد؟

دروغ و پنهان کاری در ازدواج

دروغ و پنهان کاری در ازدواج همیشه مشکل ساز بوده و تاثیرات منفی را بر روابط زوجین وارد می کند . زمانی که زن و مرد با هم ازدواج می کنند هر کدام از آنها توقع دارند که زندگی خود را با صداقت شروع کنند و مسائل مهم و تاثیر گذار در گذشته و آینده را  از یکدیگر مخفی نکنند در این میان دروغگویی و پنهان کاری آرامش زندگی شان را از بین می برد.

در بعضی از موارد زوجین گمان می کنند اگر واقعیت فاش شود طرف مقابل را از دست خواهند داد و یا با واکنش شدیدی مواجه می شوند، به همین سبب تصمیم به پنهان کاری می گیرند.  به این موضوع توجه کنید که پنهان کاری به مرور زمان به دروغ تبدیل می شود و زمانی که حقیقت فاش شود، شرایط از کنترل خارج گردد.

چه مسائلی را نباید در ازدواج پنهان کرد؟     

  1. مسائل مالی: اصولا مسائل مالی از طرف آقایان پنهان می شود و به شخص مقابل گفته نمی شود وقتی که برای شروع زندگی اقدام می کنند وضعیت مالی خود را بازگو نمی کنند و اگر وضع مالی شخص رو به رو بهتر باشد این پنهان کاری ادامه پیدا می کند تا زمانی که وارد زندگی شوند این مخفی کاری ادامه پیدا می کند و وقتی وارد زندگی شدند این مسائل مالی که خیلی اهمیت دارد باعث تخریب رابطه می شود.

2. روابط جدی قبل از او: انسان هایی که قبل از او در زندگی حضور داشته اند و به صورت جدی باهم ارتباط داشتید جزو مواردی است که شریک زندگی شما باید در رابطه با آن اطلاع داشته باشد چون ممکن است شخص قبلی به طور خیلی اتفاقی در هر لحظه از زندگی شما حضور پیدا کند و همه چیز خراب شود.

3. بیماری خاص شما باید اگر بیماری جسمی و روحی دارید با طرف مقابل‌تان در میان بگذارید، او قرار است با شما زندگی کند و هر بیماری که در شما وجود دارد زندگی او را هم تحت تاثیر قرار می دهد پس او حق دارد که همه چیز را بداند .

4. مسائل جدی در رابطه با خانواده شما: مسائلی که در رابطه با خانوادتان هستند و زندگی شما را هم تحت تاثیر قرار می دهند باید حتما به شریک زندگی‌تان گفته شود و اجازه ندهید که بعدها این مسئله در زندگی مشترک شما مسئله ساز شود و رابطه‌تان را تحت تاثیر قرار دهد .

5. اخلاق و رفتار: اگر اخلاق خاصی دارید که خودتان می دانید شاید برای بعضی از افراد قابل هضم نمی باشد سعی نکنید آن را پنهان کنید و برای این که شخص مقابل‌تان را آزرده خاطر نکنید آن رفتار را انجام ندهید ، آن اخلاق جزوی از شماست و شاید برای مدتی کوتاه یا بلند آن را نشان ندهید ولی با گذشت زمان دیگر نمی توانید به پنهان کردنش ادامه دهید .

6. اعتیاد: اگر به ماده خاصی اعتیاد درید حتما باید آن را با همسرتان در میان بگذارید. اعتیاد مسئله ای نیست که بتوانید آن را برای همیشه پنهان کنید. شاید تصور کنید که می توانید بدون اطلاع از همسرتان اعتیادتان را ترک نمایی و کسی هم خبر دار نمی‌شود اما باید این را بدانید که ترک اعتیاد به هرگونه مواد مخدر مشکل است و نمی توانید بدون کمک دیگران و مشاوره از پس آن بربیایید. ترک خودسرانه موجب بازگشت به مصرف می شود و تمام زندگی مشترک و مسئولیت پذیری شما را درقبال همسرتان را تحت تاثیر قرار می دهد.

7. خیانت: مسئله این‌است که همیشه سعی برای پنهان کردن آن توسط فردی که انجامش داده وجود دارد. درصد تخریب رابطه شما بعد از خیانت بسیار زیاد است ولی توصیه می شود که آن را پنهان نکنید چون ضربه آن برای هر دو طرف بسیار زیاد است. اگر خیانت کردید و دیگر نمی خواهید آن را تکرار کنید به صورت کاملا منطقی آن را بیان کنید .

پیامد های دروغ و پنهان کاری چیست ؟

  • باعث جدایی و تمام شدن رابطه می شود: بعد از آشکار شدن پنهان کاری احتمال این که روابط ادامه پیدا کند خیلی کم است و در بیشتر موارد به جدایی می رسد.
  • ایجاد شک و بی اعتمادی: و اگر  رابطه بعد از پنهان کاری ادامه پیدا کند پس قطعا با بی اعتمادی همراه می شود و زن و شوهر دیگر نمی توانند به هم اطمینان کنند.
  • آسیب های روانی: شخصی که پنهان می کند فشار روانی بسیاری را متحمل می شود و مدام می ترسد که رازش فاش شده و رابطه اش با مشکل مواجه شود و ان ترس باعث آسیب های روانی می شود.
  • ایجاد احساسات منفی در فرد: شخص دیگر نمی تواند کسی را که بسیار دوست داشته دوست بدارد و احساسات بسیار منفی در او ایجاد می شود.
  • خیانت موردی است که پنهان می شود پس ممکن است که شخص مقابل هم برای تلافی این کار را انجام دهد اگر هم این کار برای تلافی نباشد شخص برای این که از پنهان کاری آزرده شده برای فرار از موقعیت خیانت می کند.

دلایل دروغ و پنهان کاری در ازدواج 

پنهان کاری دلایل مختلفی دارد که هیچ کدام توجیه خوبی برای این کار نیستند. شایع ترین دلایل دروغ و پنهان کاری در ازدواج به شرح زیر می باشد.

  1. بی اهمیت دانستن موضوع: ممکن است فرد پنهان کار موضوعی که اتفاق افتاده را مهم نداند و فکر نمی کند که ممکن است این موضوع آسیب رسان باشد. پس تصمیم می گیرد این موضوع را به همسر خود بازگو نکند و آن را پنهان می‌کند.
  2. وجود شخص سلطه گر در رابطه: اگر یکی از طرفین رابطه سلطه گر باشد فرد مقابل برای جلوگیری از این که مورد خشم یا قضاوت واقع شود، پنهان کاری می کند پس بهتر است زوجین دست از سلطه گری برداشته تا پنهان کاری دیگری را به دنبال نداشته باشد.
  3. ترس از دست دادن: در یک رابطه و زندگی مشترک طرفین به دلیل ترس از دست دادن طرف مقابل‌شان ممکن است دروغ بگویند و پنهان کاری کنند و برای جلوگیری از نابودی زندگی‌شان مسئله را بیان نکنند .
چه مسائلی را نباید در ازدواج پنهان کرد؟
  • دروغ و پنهان کاری در ازدواج: اگر پنهان کاری ادامه پیدا کند به جایی می رسد که دیگر فقط به بازگو نکردن واقعیت ختم نمی شود در صورتی که برای پوشاندن پنهان کاری  خود به دروغ رو بیاورید و واقعیت را پنهان کنید، همین طور مجبور می شوید دروغ های بیشتری بگویید. دروغ پیامدهای پنهان کاری را به صورت شدیدتری در خودش دارد به دلیل این که شما نه تنها واقعیت را نگفته اید بلکه آن را به صورت دیگری بیان کرده اید. در نتیجه این کار اشتباه تر است.
  • حل شدن کاذب به پنهان کاری: اگر شریک زندگی شما به این قضیه شک کرد که‌در حال پنهان کاری هستید برای او سوء تفاهمی ایجاد شده که نیاز به حلش دارید. برایش زمانی را اختصاص دهید و از او بپرسید که می خواهد چه چیزی را بداند اگر در آن مورد چیزی را پنهان نکرده اید برای او توضیح دهید که اشتباه می کند و آن طور که فکر می کند نیست. ولی اگر چیزی را پنهان کرده اید بهتر است واقعیت را بیان کنید.

راز پنهان شده را چگونه بازگو کنیم ؟

  1. به سرعت مسئله را بازگو نکنید: یکباره به سراغ اصل مطلب نروید و همه چیز را بیان نکنید به او بگویید که می خواهید موضوعی مهم را برای او توضیح دهید.
  2. مدعی نباشید: طوری رفتار نکنید که مسئله مهمی نیست و حق به جانب رفتار نکنید. و آمادگی عذرخواهی را داشته باشید.
  3. از نفر سوم استفاده کنید: اگر می خواهید رازی بزرگ را فاش کنید بهتر است یکی از دوستان مشترکتان حضور داشته باشد.
  4. در جای مناسب صحبت کنید: جاهای شلوغ را برای صحبت کردن به هیچ وجه انتخاب نکنید در جایی خلوت باشد که  قبلا هم به آنجا رفته اید و خاطرات خوبی را در آن مکان گذرانده اید.

برای جلوگیری از پنهان کاری چه کاری باید انجام دهید ؟

برای اینکه شخص مقابل تان چیزهایی را که پنهان کرده را به راحتی برای شما بازگو کند بهتر است که گوش شنوا داشته باشید و واکنش هایی نشان ندهید که اواز کار خود پشیمان شود و دیگر این کار را انجام ندهد جنبه شنیدن واقعیت را داشته باشید و با رفتار خود کاری کنید که همیشه واقعیت به شما گفته شود.

  • تاثیر خدمات روانشناسی بر پنهان کاری در ازدواج: دروغ و پنهان کاری حتی اگر پس از فاش شدن به جدایی نیز منجر نشود ، پیامدهای مخربی بر روی رابطه زناشویی می گذارد . که در این شرایط ضروری است که از یک روانشناس متخصص کمک بگیرید تا رابطه خود را دوباره بازسازی کنید .
  •  از سوی دیگر روانشناس به شما کمک می کند تا پنهان کارهایی که در زندگی مشترک خود داشته اید را هرچه سریع تر و با کمترین آسیب به همسر خود بگویید. مرکز مشاوره روانشناسی حامی هنر زندگی این امکان را مهیا کرده تا در هر کجا که هستید به صورت تلفنی از خدمات این مرکز با کیفیت عالی بهرمند شوید .

خشم-1200x675.jpg
25 فروردین, 1401

راه های کنترل خشم و عصبانیت از دید روانشناسی

خشم یکی از مخرب ترین و مضرترین احساسات بدنی است.

نوواکو در کتابش: «کنترل خشم: ارزیابی و توسعه یک درمان تجربی است». او می گوید «خشم توسط خودگویی در موقعت های استرس زا شکل می گیرد و تحت تاثیر آن ها به وجود می آید». او با دلایلی قوی به اثبات می رساند که منبع خشم ، نحوه ی تفکر شما در مورد موقعیتی خاص است. 

امر تحریک آمیز موجب عصبانیت شما نمی شود ، جملات آزار دهنده و تهاجمی خشم را بر نمی انگیزد، موقعیت های سخت و استرس زا منجر به خشم نمی شود. آن چه که موقعیت های دردناک و استرس زا را تبدیل به خشم می کند، افکار منفی شماست.

این افکار افراد را به علت ایجاد آزار عمدی و غیر لازم نسبت به شما مورد ملامت قرار می دهند. افراد را متخطی و منحرف از قوانین رفتاری مناسب و منطقی می یابند. اگر شما به این فکر باشید که افراد عمدتاً شما را آزار و یا مورد حمله قرار می دهند، و شما قربانی رفتار غیر معقول آن ها هستید.

در این صورت افکار منفی شما درست مثل کبریتی در کنار بنزین عمل می کند. هر زمان که این تحرکات بروز می کنند، شما خود را بی دفاع ننگارید، خشم به صورت غیرارادی بروز نمی کند.

 روش مصونیت در برابر استرس به شما می آموزد که چگونه ریلکس کنید و تنش  را به همراه آن از خود دور سازید، در عین حال که به ایجاد افکار سازگاری دهنده ای  می پردازید که می توانند جایگزین عکس العمل های خشمناک کهنه شما شوند.

راه های کنترل خشم و عصبانیت از دیدگاه روانشناسی

در روش مصونیت در برابر استرس ، پنج مرحله برای کنترل خشم وجود دارد:
1) یادگیری مهارت های کسب آرامش
2) ایجاد سلسله مراتب خشم
3) ایجاد افکار سازگاری دهنده برای هر یک از موارد سلسله مراتب شما
4) کاربرد مهارت های غلبه بر خشم در طول تجسم صحنه های سلسله مراتب‌تان
5) تمرین مهارت های غلبه بر خشم در زندگی واقعی

تاثیرات درمانی 

هم ریموند نوواکو و هم جری دفن باچر (1987) در پژوهش های متعدد تاثیر تلقیح استرس را بر روی خشم به نمایش درآوردند. هازلوس و دفن باچر تمرین های ریلکس کردن را با ترکیب افکار سازگاری دهنده ارائه کرده و به درمانی موثر برای کنترل خشم دست یافته اند .

زمان یادگیری

یادگیری مهارت های کلیدی ریلکس کردن در روش مصونیت در برابر استرس از دو تا چهار هفته به طول خواهد انجامید. پس از یادگیری این مهارت ها، شما می توانید با موفقیت موردی از سلسله مراتب خشم خود را به تجسم درآورده و آن را کامل کنید. کاربرد مهارت های غلبه بر خشم در زندگی واقعی، به زمان بیشتری نیازمند است.

 شما بایستی از موقعیت های ناگهانی و غیر منتظره ای که در آن خشم ظاهر می شود، بهره گیری کرده و از آن ها به عنوان آزمایشگاهی برای تجربه مهارت های ریلکس کردن و ایجاد افکار سازگاری دهنده استفاده کنید.

 کاربرد این روش در زندگی واقعی ممکن است نیازمند دو تا شش ماه تلاش سخت باشد تا بتوانید از این مهارت های جدید در موقعیت های خشم زا به طور خودکار استفاده کنید .

دستور عمل ها

قدم نخست: یادگیری مهارت های کسب آرامش: ریلکس عضلانی پیشرفته، ریلکس سریع ریلکس با کنترل الگوی محرک و تجسم مکان خاص را فراگیرید.

قدم دوم : ایجاد سلسله مراتب خشم: یک صفحه کاغذ سفید را بردارید و تا آن جا که به فکرتان می رسد، شروع به نوشتن موقعیت های خشم زا بپردازید. به دامنه وسیع این تحرکات بیندیشید، از حساسیت های ناچیز تا موقعیت هایی که شما را از خشم منفجر می کنند.

اگر نمی توانید تعداد زیادی موقعیت خشم انگیز را مجسم کنید، سعی کنید که هر یک از آن ها را به قدم های متعدد تقسیم کنید، چگونه این خشم در شما شکل گرفت و لحظه به لحظه به ابعاد آن افزوده شد.

پس از آن که فهرست شما تکمیل شد، در بالای صفحه جدیدی موردی را که کمترین خشم را در شما بر می انگیزد، یادداشت کنید و در انتهای همان صفحه، موردی که بیشترین خشم شما را ایجاد می کند، ثبت کنید. صحنه های میانی را پر کنید.

 حال زمان آن  رسیده است که از شش تا هجده مورد خشم را، از کمترین تا بالا ترین میزان انتخاب کنید و بین صحنه های سلسله مراتب خود جا دهید. شما می توانید از همان فهرستی که در قدم دوم توضیح داده شده است، استفاده کنید و یا صحنه جدیدی را به کار بگیرید.

پس از آن که موارد کافی را فهرست کردید، صحنه های سلسله مراتی خود را بررسی کنید و اطمینان داشته باشید که رشد میزان خشم، در میان موارد مختلف، کاملاً برابر است.

اگر میزان رشد در برخی، بیش از سایر موارد است، شما بایستی این جاهای خالی را با صحنه های اضافی پر کنید. آنقدر بر روی این موارد کار کنید تا رشد یکدست و مساوی را نشان بدهند.

راه های کنترل خشم و عصبانیت از دید روانشناسی
راه های کنترل خشم و عصبانیت از دید روانشناسی

قدم سوم: ایجاد افکار سازگاری دهنده
برای تجسم هر یک از صحنه های سلسله مراتب خود، باید یک یا دو فکر سازگاری دهنده تهیه کنید. نحوه عمل این گونه است صحنه را به طور خلاصه تجسم کنید و تا آن جا که ممکن است واقعی جلوه دهید. به آن چه که می بینید و آن چه که می شنوید، و حتی آن چه که از نظر بدنی احساس می کنید، توجه کنید.

 حال به افکار منفی خود گوش کنید. آیا افراد دیگر را به دلیل آزار و زیانی عمدی که بر شما وارد می آورند، محکوم و سرزنش می کنید؟ آیا رفتار آن ها را بد و غلط و براساس تخطی از قوانین رفتاری می یابید؟

  • شاید من خوشم نیاید، اما آن ها تا آن جا که می توانند تلاش می کنند.
  • من عاجز نیستم.
  • سرزنش دیگران فقط خودم را اذیت می کند.
  • آن چه را که آنها انجام می دهند، دوست ندارم اما می توانم با آن ها کنار بیایم.
  • بایدها را فراموش کن.
  • مردم آنچه را که مایلند انجام می دهند، نه آن چه را که من مایلم انجام دهند.
  • مردم زمانی عوض می شوند که خودشان مایل باشند.
  • نفس عمیقی می کشم و ریلکس می کنم.
  • تا زمانی که خونسرد باشم می توانم خودم را کنترل کنم.
  • آرام باش، با عصبانیت به جایی نمی رسی.
  • می توانم راهی پیدا کنم که بدون عصبانیت حرف هایم را بزنم.
  • آرام باش و قضاوت نکن.
  • مهم نیست مردم چه میگویند و خودم می دانم که آدم خوبی هستم.
  • ارزش این همه عصبانیت را ندارد.
  • عصبانیت به این معنی است که موقع ریلکس و سازگاری فرا رسیده است.
  • خونسرد باش و آرام بگیر.
  • من از عهده این یکی هم بر می آیم، قدرت کنترل خودم را دارم.
  • من برنامه هایی برای ریلکس کردن و غلبه بر با مشکل دارم.

قدم چهارم : کاربرد مهارت های کنترل خشم
1- ده تا پانزده دقیقه را برای ریلکس کردن انتخاب کنید. ( ریلکس پیشرفته عضلانی )
2- نخستین یا دومین مورد سلسله مراتب خود را مجسم کنید. سعی کنید صحنه را به صورت زنده در نظرتان مجسم کنید.
3- شروع به کارها و سازگاری کنید.
4- میزان خشم خود را اندازه گیری کنید.
5- همواره به طور عمیق بین صحنه ها ریلکس کنید.

راه های کنترل خشم و عصبانیت از دیدگاه روانشناسی

قدم پنجم: تمرین استفاده از کنترل خشم در زندگی روزمره: از آن جا که موقعیت‌های خشم زا، خود به خود و به طور نا خواسته ظاهر می شوند. بسیار مشکل است که مهارت های کنترل خشم را در زندگی روزانه مورد استفاده قرار داد. اگر وارد موقعیتی می شوید که می توانید بروز عکس العمل خشم را پیش بینی کنید.


افسردگی-1-1200x675.jpg
16 فروردین, 1401

افسردگی

یک انسان در طول روز تغییرات هورمونی و انرژی را تجربه می کند و طیفی از خلق پایین تا خلق بالا (شادی) را تجربه می کند و این کاملا عادی است. و حتی به گفته ی دکترهای روانپزشک خلق انسان در حالت عادی و به طور میانگین، پایین است. اما در فرهنگ امروز چه چیزی القا شده است؟ رسانه ها وفضای مجازی دست در دست هم داده اند تا ما را به جستجوی اعتیاد گونه ی شادی دعوت کنند. جمیز هالیس می گوید:” این جستجومی تواند شیطانی باشد.”. 

وقتی هر چیزی حتی یک چیز خوب یک جانبه شود و متضاد خود را کنار بزند، به پلیدی تبدیل می شود. حتی وقتی هم به تسخیر نیکی در می آییم، آن هم می تواند پلید باشد. یونگ می گوید:”نور بیشتر، به معنای ظلمت بیشتر است”. این به مفهوم سایه اشاره دارد.

 چیزی که درون ما یا فرهنگ ما وجود دارد، اما از وجودش احساس ناراحتی می کنیم و آن را پس می زنیم. به طور مثال حسادت، این حس برای ما ناخوشایند است ولی در وجود ما هست. بحث این نیست که این حس خوب است یا بد. بلکه احساس ناخوشایندی است که این حس به ما می دهد. در سایه ی ما وجود دارد ولی دیگران آن را نمی بینند چون مخفی اش کرده ایم.

 یک مهمان ناخوانده است. هالیس می گوید:” در فرهنگی که یک توهم کودکانه از شادی مطلق به عنوان هدف به مردم القا شود، افسردگی نشانه ی وجود سایه در آدم است”. و افسردگی همان مهمان ناخوانده ی روان ما است. هر چه بیشتر به دنبال نور باشیم، ظلمت بیشتری را باید تحمل کنیم.

 هر چه بیشتر دنبال شادی باشیم، باید اٰفسردگی را هم بپذیریم. اگر انسان بخواهد از خودش و دنیای درونش و این سایه ها بیزار نباشد، باید بداند که نوسانات احوال، طبیعی و بخشی از سفر زندگی است.

افسردگی

یک انسان سالم و نرمال نه 24 ساعت شاد و پرهیاهو و نه تمام وقت افسرده و غمگین است. اگر غیر از این باشد مطمئنا چیزی درست نیست. اینکه ما ناراحت، غمگین، بی‌انرژی، یا بی‌انگیزه هستیم،‌ الزاماً به معنای افسرده بودن نیست. ویژگی مشترک همه‌ی انواع اختلالات افسردگی این‌ است که فرد از نظر خلق، وضعیتِ غمگینی، احساس تهی بودن یا زودرنجی را تجربه می‌کند.ضمن این‌که،  تغییرات جسمی و ذهنی نیز با این حال خلقی همراه می‌شوند؛ به طوری که بر توانایی فرد برای عملکرد متعارف، تأثیر [منفی] می‌گذارند. 

هالیس افسردگی را به سه دسته تقسیم می کند و می گوید:” مهم این است که بدانیم نوع افسردگی چیست؟”

  • اٰفسردگی واکنشی
  • اٰفسردگی درون زاد
  • اٰفسردگی درون روان

افسردگی واکنشی

این نوع اٰفسردگی در واکنش به یک اتفاق، فقدان، ناامیدی، طلاق یا مرگ رخ می دهد.

بسیاری از ما در زندگی خود یا اطرافیان‌مان، اندوه و غم ناشی از فقدان و از دست دادن را تجربه کرده‌ایم. به عنوان یکی از بهترین نمونه‌ها، می‌توان به غم و اندوهی که در اثر از دست دادن عزیزان، تمام وجودمان را فرا می‌گیرد اشاره کرد. طیبعی است که انسان از این اتفاقات ناراحت شود و اگر کسی از این رنج نبرد احتمالا برای او مهم نبوده است.

این افسردگی واکنشی تنها زمانی نیاز به درمان دارد که باعث اختلال عملکرد شود. مثلا خواب یا خوراک را به شدت به هم بریزد و زمان آن خیلی طولانی شود. افسردگی، نه فقط به گذشته، بلکه به آینده نیز چشم می‌دوزد و آینده را به کلی فاقد شادمانی و لذت می‌بیند.

در صورتی که  اندوه از دست دادن و فقدان، معمولاً در طول زمان کاهش پیدا می‌کند و اغلب، به شکل موج‌های مقطعی به سراغ ما می‌آید (مثلاً وقتی خاطرات عزیزان‌مان را به یاد می‌آوریم یا به علتی، حضور آن‌ها و تجربه‌ای که در کنارشان داشته‌ایم برایمان تداعی می‌شود). همه تلاشی که باید برای درمان این نوع افسردگی انجام داد (در بیشتر اوقات) تغییر در نحوه زندگی بیمار می باشد.

افسردگی

افسردگی درون زا یا ژنتیکی

اٰفسردگی درون زاد نوعی اٰفسردگی است که به تدریج وبه علت عوامل درونی وبیولوژیک به وجود می آید. این نوع از افسردگی هیچ عامل بیرونی ندارد و تفاوتش با افسردگی واکنشی در همین بدون علت بودن است. افسردگی درون زا، هم خیلی خوب است وهم خیلی بد. چون فرد مبتلا بار سنگین غم را همیشه حمل می کند و انگار که در یک چاه بی انتها افتاده باشد، تمام کارهای روزمره را با این حجم از غم واندوه انجام می دهد. مرتب خود را سرزنش میکند و خود را غیر طبیعی می داند.

 افراد مبتلا به افسردگی درون زا به طور مداوم، در بیشتر روز و برای مدت طولانی احساس غم و اندوه و ناامیدی می کنند. این غم و اندوه فراتر از یک احساس ساده روزمره است و بسیار ناتوان کننده تر است. اما حالت خوب این نوع افسردگی این است که قابل درمان است.

افسردگی درون روان یا سرکوب شده

 در زبان انگلیسی، اٰفسردگی را “دپرشن” می گویند که به معنای سرکوب کردن است. افسردگی درون زا، صدایِ یک آوایِ درونیِ سرکوب شده است. یک صدای درونی که می خواهد در دنیا شنیده شود اما جایی در درونِ ما، زندانی و سرکوب شده است. صدایی که باید به آن رسیدگی شود! و این دعوتی است از ما که “زمان آن رسیده که کاری برای خودتان و رویاهای خاموشتان انجام دهید.”.

افسردگی

برعکس افسردگی درون زا که چاهی بدون انتها بود، این افسردگی چاهی با انتهاست که باید در عمق آن فرو رفت تا به نتیجه وجواب رسید. هر چه بیشتر معنی زندگی را سرکوب کنیم،  این افسردگی هم شدیدتر می شود. در این نوع افسردگی، زندگی علیه زندگی می جنگد و ما میزبان ناخوانده ی آن هستیم.  جنگ زندگی که سرکوب کرده ایم علیه زندگی برای خود ساخته ایم! به طریق های مختلف خودمان عامل ومقصر اصلی هستیم و خودمان به درونمان دعوتش کرده ایم.

 افسردگی، فاصله ی ما با زندگی سرکوب شده مان است. پیام افسردگی واضح است:” زندگی تو در جایی از گذشته مسدود شده است”. یونگ می گوید:” افسردگی یعنی بخش مهمی از وجود خود را پشت سرت جا گذاشته ای. لازم است تا به عقب برگردی، آن را به سطح بیاوری ویکپارچه اش کنی وزندگی کنی”. از این نظر می توان افسردگی را دوست خود بنامیم چون حاوی پیام هشداری برای  ما است. اگر ما توسط افسردگی آسیب نبینیم، نشانه ی آن است که روان ما مرده است.

شروع کنید: صدای درونتان را واقعی کنید.

بگذارید داستانِ رام کردن شیر را برایتان تعریف کنم. در سیرک، وقتی که شیر دارد از کنترل خارج می‌شود، یک چهارپایه جلوی او می‌گذارند و چهارپایه را، از سمت پایه‌هایش، جلوی صورت شیر می‌گیرند. شیر به ناگاه آرام می‌شود. دلیلش این است که او نمی‌تواند همزمان به هر چهار‌پایه نگاه کند و سیستم عصبی‌اش فلج می‌شود.

درست مثل ما وقتی همزمان به ده اولویت نگاه می‌کنیم و آن اولویت‌های اساسی که تحقق صدای اصلی ما هستند را فراموش می‌کنیم. باید این پایه‌های اضافی را اره کنیم تا متمرکز شویم.  مثل یک جنگجوی اندوهگین، بدون اینکه در برابر دنیا تسلیم شویم، در عین حال که اندوهگین هستیم، دست به تلاش می‌زنیم.

یادمان باشد که مسیر رسیدن به صدای اصلی ما، مسیر تحقق بخشیدن به هدف اصلی ما، شبیه فیلم‌های هالیوودی نیست! اصلا کار آسانی نیست. روی دیگر افسردگی، اضطراب است. وقتی که شروع می‌کنیم، قرار نیست همه چیز عالی پیش رود. اضطراب همه وجود ما را می گیرد ولی اضطراب، بهای بلیط زندگی کردن است.

اضطراب در معنای مثبت اش، به معنی روبرو شدن با چالش‌های زندگی است، قیمتی است که برای زندگی کردن می‌پردازیم. اگر قرار باشد بین افسردگی و اضطراب انتخاب کنیم، اضطراب را انتخاب کنیم. زیرا افسردگی درجا زدن است.


آخرین مطالب

درباره ما

مرکزمشاوره وخدمات روانشناسی شکیبا با مدیریت دکتر الهام شکرانه در سال1391 تاسیس شد.این مرکز با کادری مجرب در حوزه های مختلف روانشناسی ،مشاوره ،روان درمانی وخدمات تخصصی از جمله مشاوره قبل از ازدواج، زوج درمانی،مشاوره خانواده،مشاوره کودک و نوجوان ،فردی و…ارائه میدهد. بیشتر بدانید…

ارتباط با ما

آدرس :اصفهان، نجف آباد، بلوار شهید آیت جنوبی، مرکز مشاوره شکیبا،پلاک88

تلفن:03142646861

ساعت کاری: شنبه تا پنج شنبه بعد از ظهر ساعت :15-19