لطفا صبر کنید ...

قیافه شناسی

در اجتماع کنونی، آدم هایی را می یابیم که متاسفانه با گذاشتن یک نقاب دروغین بر چهره واقعی با نقش بازی کردن، در کنار واقعیت ها زندگی می کنند. اما این نقاب گه گاه از چهره آنان برداشته می شود و چهره واقعی آن ها که زیر نقاب پنهان شده، نمایان و حقیقت آشکار می شود. گاهی دانستن واقعیت، افراد را به قدری زجر می دهد که برای یک عمر مجبور می شوند نقش بازی کنند و تا پایان خط به این بازی دردناک ادامه دهند.

نقاب، یک چهره عمومی است که شخص از آن استفاده می کند تا خود را به عنوان فردی نشان دهد که غیر از خود واقعی اوست. نقاب ضروری است، زیرا ما ناچاریم برای موفقیت در کار خود و سازگاری با افراد مختلفی که مجبوریم با آنها در تماس باشیم، نقش های مختلفی را در زندگی باز کنیم.

اگر چه نقاب می تواند برای شخص کاملاً مفید باشد و در حقیقت به نظر یونگ لازم است اما در عین حال می تواند کاملاً زیان آور باشد، چرا که از دیدگاه روانشناسی، شخص با ایفای نقشی که آن را پذیرفته است، باعث می شود تا جنبه های دیگر شخصیتش مورد غفلت قرار بگیرد و تحول نیابد.

روانشناس بزرگ یونگ این وضعیت را چنین توصیف کرده «خود، به جای همسان سازی با ماهیت واقعی فرد، با نقاب او همانند سازی می کند و وضعیت حاصل، «تورم نقاب» نامیده می شود.

هر دو مورد، یعنی ایفای ساده یک نقش و پذیرفتن آن، مستلزم فریب هستند. در مورد اول شخص دیگران را فریب می دهد و در مورد دوم، خویشتن را فریب می دهد. آشکار است که چنین وضعیتی برای سلامت روان فرد می تواند مخاطره آمیز باشد. حالت چهره ها، نمایشی از احساسات آدمی است و شخصیت یک انسان در چهر ه اش نمایان می شود. اما معانی نامطمئن و تردید آور، معمولاً در چهره ها منعکس نمی شوند بلکه بسیاری از جنبه های دیگر شخصیت انسان را تشکیل می دهند، جنبه هایی همچون تجربیات یا خصوصیات اخلاقی او.

نکته جالب توجه آن است که هر قدر احساسات شدیدتر باشد، حالات آن در چهره بیشتر دیده می شود و مطمئنا شخصیت انسان را تشکیل می دهند، جنبه هایی همچون تجربیات یا خصوصیات اخلاقی او. نکته جالب توجه آن است که هر قدر احساسات شدیدتر باشد، حالات آن در چهره بیشتر دیده می شود و مطمئناً در شخصیت انسان بیشتر موثر واقع می شود. داشتن احساسات قوی به معنا سرکوب کردن مشکلات است و نه ضعف ها.

از این جهت که ما آن ضعف هایمان را پنهان می کنیم، اغلب در تضادی گرفتار می شویم و برای طرف مقابل ما واضح نیست که ما در کدام موقعیت هیجانی قرار گرفته ایم. در این صورت، ما این تغییرات را نابرابر نشان می دهیم یا سرکوب می کنیم. اما احساسات خیلی ضعیف، به راحتی معلوم می شوند زیرا تصور می کنیم آنها را نشان نمی دهیم و بنابراین سعی نمی کنیم آنها را سرکوب کنیم. ما ناخواسته در برابر طرحی که با آن موافق هستیم چهره ای مثبت به خود می گیریم و زمانی که با طرحی مخالفیم، بدون تعمد و خواست پیشین، چهره ای منفی در برابر آن از خود ظاهر می سازیم.

قیافه شناسی

در حقیقت، ما بدون تکان دادن سر، یا حرکت پلک ها یا حرکت لب ها، افکارمان را به طرف مقابل گزارش می کنیم. به عنوان نمونه، وقتی انسان طبیعی دروغ می گوید، تحت فشار روحی قرار می گیرد. به همین دلیل، تغییراتی در چهره رفتار وی به وجود می آید. بیشتر وقت ها، دست ها و پاهایش را پنهان می سازد یا هنگام تلفن کردن، صورتش را پشت مانعی پنهان می کند. دست را جلو دهان یا انگشت اشاره را روی لب بالا می گذارد، ابروهایش را می خاراند یا گوشه های لبش را حرکت می دهد. بنابراین، چهره افرد نشان دهنده حالت های روانی و جایگاهی برای مشاهده تفکر و احساسات آنها است. بیوگرافی هر انسان را می توان در چهره اش خواند.

تشخیص واقعی یا غیر واقعی بودن احساسات

لبخند زدن، یک عمل اجتماعی است. ما برای سازش با دیگر انسان‌ها ،هر روزه به لبخند زدن نیازمندیم. در اکثر موارد، لبخند به تنهایی معنا و مفهومی ندارد. وقتی ما، در جمعی به کسی تنه می زنیم و طرف مقابل نیز آن را می پذیردد. ما، از روی شادی، تمسخر، کج بینی، خجالت، ترس یا دستپاچگی، لبخند می زنیم.

خنده واقعی

در یک خنده واقعی، لب ها به شکل U پهن می شود و به طرف بالا کشیده می شوند، گونه ها نیز به طرف بالا می روند، به طوری که اغلب چروکی در اطراف چشم ها ایجاد می شود. در لبخند واقعی ابروها بالا کشیده می شوند، چشم ها کوچک می شوند و موقع لبخند زدن، لبها کشیده می شوند و مانند خط افقی به نظر می رسند. در لبخندها و خنده های واقعی، چشم نیز می خندند.

خنده غیر واقعی

لب ها با ناراحتی پهن می شوند، گوشه لب ها بالا نمی رود و چشم ها نیز نمی خندند.

خنده شرمساری

لب ها تا حدی پهن می شود، ولی گوشه لب به پایین متمایل می شود.

خنده دردناک

لب بالا روی دندان پیشین قرار می گیرد و غالبا سر به یک سو خم می شود.

پوزخند

لب ها پهن و کاملا بسته است و گوشه لب کاملا به طرف پایین متمایل است.

خنده استهزاء آمیز

لب ها پهن و تقریبا بسته است و گوشه لب به پایین متمایل است.

خنده ترس

لب ها خیلی پهن می شود. گوشه لب به بالا، یا به آسانی به پایین متمایل می شود. ابروها به بالا می رود و با هم کشیده می شود.

خنده اعتراض

ما هنگام اعتراض، صدایی شبیه « هو » از خود در می آوریم. هرچه خنده بلندتر باشد، شدت اعتراض بیشتر است.

مسیر نگاه

به محض این که فردی پاسخ نادرست بدهد، مسیر نگاه او تغییر می کند. البته ما اجازه نداریم فوراً حدس بزنیم که فرد دروغ گفته است. زیرا خود ما گاهی که می خواهیم به مساله ای با توجه کامل فکر کنیم، هنگام صحبت کردن، به زمین، یا دیوار یا گوشه ای از اتاق نگاه می کنیم که البته در این حالت، قصد ما این است که هیچ کس را نبینیم و فقط به آن مساله توجه داشته باشیم. برای تشخیص صحت مطالب عنوان شده بهتر است بحث را عوض کنیم و کمی بعد به موضوع اول بازگردیم و دقت کنیم که آیا حرکات فرد دوباره تغییر می کند یا خیر؟توجه داشته باشید که این نوع تغییر حالت های افراد، مشکوک است.

قیافه شناسی

تماس چشمی

اگر کسی به شما یا هدفتان علاقمند است، توجه کنید که هر چه تماس چشمی فرد با شما بیشتر و شدیدتر است. علاقه مندی و توجه فرد به مطالب مورد بحث بیشتر و شدیدتر است.

تنفس

کسی که به ما، مطالب مورد بحث ما، علاقه مند است، همواره با ما هم نفس است. وقتی به طور ناهماهنگ نفس می کشیم و نفسمان را برای لحظاتی حبس می کنیم، فردی که با علاقه به سخنان ما گوش می دهد، چشم هایی باز، و حتی شاید دهانی نیمه باز دارد.

معنای نگاه ها

نگاه روبه پایین: وقتی پلک های بالایی چشم، به راحتی به طرف پایین متمایل می شود و فرد فقط گوش می دهد، بیانگر خستگی زیاد، کند ذهنی، یا احساس کسالت از صحبت کردن طرف مقابل است .

چشم برهم زدن: در هنگام عصبیت، بی اعتمادی، ناراحتی وجدان و ….، چشم هایمان را بیشتر بیشتر برهم می زنیم. معنای دیگر می تواند دوستی و دسیسه چینی باشد.

نگاه عاشقانه:  عشق و محبت از تماس های چشمی مکرر به وجود می آید.

پلک نزدن: زمانی که فردی مورد تحقیر قرار می گیرد، بسیار کم پلک می زند یا برای لحظاتی، اصلاً پلک نمی زند.

چین پیشانی: زمانی که عمیقاً در حال فکر کردن هستیم، یا اخم می کنیم، و در مواقع هیجانی شدن و احساسات منفی که چهره خود را درهم می کشیم، چین و چروک هایی در پیشانی ما پیدا می شود.

چین افقی بین ابروها: که عصبانیت ها و ناراحتی ها، باعث بروز این چین ها می شوند.

چین ابروها: وقتی کسی سخن می گوید یا فکر می کند، و شنونده با او موافق نیست، ابروهایش را بالا می برد، و با حالت های طعنه، شک، تعجب یا تکبر، واکنش نشان می دهد.

حرکات محدوده دهان، سر و گردن، دست ها:

حرکات لب: کسی که ز نظر روحی یا جسمی زیاد تلاش می کند، غالباً  لب هایش را روی همدیگر می فشارد. کسی که از چیزی اکراه دارد، حالت ناراحتی و نفرت در او دیده می شود.

کشیدن یا دراز کردن گردن: تکان دادن سر نشان می دهد که ما قصد تسلیم شدن و اطاعت داریم.

حرکات دست:
 قرار دادن هر دو دست بر روی چهره، نشان دهنده احساسات منفی یا نپذیرفتن چیزی از سوی شماست.
 قراردادن یک دست جلو دهان به این معنا است، که شما قصد ممانعت از یاوه گویی طرف مقابل را دارید. گونه، کشیدن موهای ریش، به هم فشردن بینی، و صاف کردن پوست، علائم نشان دهنده دستپاچگی و شاید واقعی نبودن یک مطلب، درد آور بودن یک موقعیت، یا خسته کننده بودن آن باشد.

احساسات و حالت های آن: وقتی که احساس، حقیقی باشد، عامل تحریک کننده آن در چهره ما، هیجانات است. اگر اتفاقی غیر منتظره ای پیش آید، تغییر حالت در چهره ما، به کندی صورت می گیرد.

 شادی: وقتی که خوشحال هستیم، چشمهایمان بزرگ و خندان می شود
ترس:در این حالت، چشم ها خیره است.
نفرت: در این حالت به شدت باریک و کوچک می شوند.
غافلگیری: در این حالت، پیشانی دارای چین افقی کشیده ای است.
عصبانیت: هرگاه عصبانی باشیم، چینی عمدی بین ابروان و شکاف چشم دیده می شود.
غم: در چهره انسان غمگین، چین هایی روی پیشانی دیده می شود.

حرکت ها و روش های حاکی از بد رفتاری

کسی که با شنیدن واژه ها و اشاره چشم ها، عکس العملی نشان نمی دهد، و لبخند نمی زند، نشان می دهد که طرف مقابل، برایش ارزشی ندارد و مهم نیست. باید توجه داشت که تنها با چشم سلام کردن و نگاه کوتاهی انداختن، یا با چانه به چیزی اشاره کردن، ( به عنوان مثال، برای تعارف صندلی به میمان، با چانه اشاره کردن) نشانه بی احترامی است. داشتن چهره سرد یا غریب، روشن می کند که فرد حرفی دارد و به دلیل عدم اطمینان به دیگران، آنرا بیان نمی کند.

الهام شهریاری

قیافه-شناسی-1-1200x675.jpg
19 خرداد, 1401

قیافه شناسی

در اجتماع کنونی، آدم هایی را می یابیم که متاسفانه با گذاشتن یک نقاب دروغین بر چهره واقعی با نقش بازی کردن، در کنار واقعیت ها زندگی می کنند. اما این نقاب گه گاه از چهره آنان برداشته می شود و چهره واقعی آن ها که زیر نقاب پنهان شده، نمایان و حقیقت آشکار می شود. گاهی دانستن واقعیت، افراد را به قدری زجر می دهد که برای یک عمر مجبور می شوند نقش بازی کنند و تا پایان خط به این بازی دردناک ادامه دهند.

نقاب، یک چهره عمومی است که شخص از آن استفاده می کند تا خود را به عنوان فردی نشان دهد که غیر از خود واقعی اوست. نقاب ضروری است، زیرا ما ناچاریم برای موفقیت در کار خود و سازگاری با افراد مختلفی که مجبوریم با آنها در تماس باشیم، نقش های مختلفی را در زندگی باز کنیم.

اگر چه نقاب می تواند برای شخص کاملاً مفید باشد و در حقیقت به نظر یونگ لازم است اما در عین حال می تواند کاملاً زیان آور باشد، چرا که از دیدگاه روانشناسی، شخص با ایفای نقشی که آن را پذیرفته است، باعث می شود تا جنبه های دیگر شخصیتش مورد غفلت قرار بگیرد و تحول نیابد.

روانشناس بزرگ یونگ این وضعیت را چنین توصیف کرده «خود، به جای همسان سازی با ماهیت واقعی فرد، با نقاب او همانند سازی می کند و وضعیت حاصل، «تورم نقاب» نامیده می شود.

هر دو مورد، یعنی ایفای ساده یک نقش و پذیرفتن آن، مستلزم فریب هستند. در مورد اول شخص دیگران را فریب می دهد و در مورد دوم، خویشتن را فریب می دهد. آشکار است که چنین وضعیتی برای سلامت روان فرد می تواند مخاطره آمیز باشد. حالت چهره ها، نمایشی از احساسات آدمی است و شخصیت یک انسان در چهر ه اش نمایان می شود. اما معانی نامطمئن و تردید آور، معمولاً در چهره ها منعکس نمی شوند بلکه بسیاری از جنبه های دیگر شخصیت انسان را تشکیل می دهند، جنبه هایی همچون تجربیات یا خصوصیات اخلاقی او.

نکته جالب توجه آن است که هر قدر احساسات شدیدتر باشد، حالات آن در چهره بیشتر دیده می شود و مطمئنا شخصیت انسان را تشکیل می دهند، جنبه هایی همچون تجربیات یا خصوصیات اخلاقی او. نکته جالب توجه آن است که هر قدر احساسات شدیدتر باشد، حالات آن در چهره بیشتر دیده می شود و مطمئناً در شخصیت انسان بیشتر موثر واقع می شود. داشتن احساسات قوی به معنا سرکوب کردن مشکلات است و نه ضعف ها.

از این جهت که ما آن ضعف هایمان را پنهان می کنیم، اغلب در تضادی گرفتار می شویم و برای طرف مقابل ما واضح نیست که ما در کدام موقعیت هیجانی قرار گرفته ایم. در این صورت، ما این تغییرات را نابرابر نشان می دهیم یا سرکوب می کنیم. اما احساسات خیلی ضعیف، به راحتی معلوم می شوند زیرا تصور می کنیم آنها را نشان نمی دهیم و بنابراین سعی نمی کنیم آنها را سرکوب کنیم. ما ناخواسته در برابر طرحی که با آن موافق هستیم چهره ای مثبت به خود می گیریم و زمانی که با طرحی مخالفیم، بدون تعمد و خواست پیشین، چهره ای منفی در برابر آن از خود ظاهر می سازیم.

قیافه شناسی

در حقیقت، ما بدون تکان دادن سر، یا حرکت پلک ها یا حرکت لب ها، افکارمان را به طرف مقابل گزارش می کنیم. به عنوان نمونه، وقتی انسان طبیعی دروغ می گوید، تحت فشار روحی قرار می گیرد. به همین دلیل، تغییراتی در چهره رفتار وی به وجود می آید. بیشتر وقت ها، دست ها و پاهایش را پنهان می سازد یا هنگام تلفن کردن، صورتش را پشت مانعی پنهان می کند. دست را جلو دهان یا انگشت اشاره را روی لب بالا می گذارد، ابروهایش را می خاراند یا گوشه های لبش را حرکت می دهد. بنابراین، چهره افرد نشان دهنده حالت های روانی و جایگاهی برای مشاهده تفکر و احساسات آنها است. بیوگرافی هر انسان را می توان در چهره اش خواند.

تشخیص واقعی یا غیر واقعی بودن احساسات

لبخند زدن، یک عمل اجتماعی است. ما برای سازش با دیگر انسان‌ها ،هر روزه به لبخند زدن نیازمندیم. در اکثر موارد، لبخند به تنهایی معنا و مفهومی ندارد. وقتی ما، در جمعی به کسی تنه می زنیم و طرف مقابل نیز آن را می پذیردد. ما، از روی شادی، تمسخر، کج بینی، خجالت، ترس یا دستپاچگی، لبخند می زنیم.

خنده واقعی

در یک خنده واقعی، لب ها به شکل U پهن می شود و به طرف بالا کشیده می شوند، گونه ها نیز به طرف بالا می روند، به طوری که اغلب چروکی در اطراف چشم ها ایجاد می شود. در لبخند واقعی ابروها بالا کشیده می شوند، چشم ها کوچک می شوند و موقع لبخند زدن، لبها کشیده می شوند و مانند خط افقی به نظر می رسند. در لبخندها و خنده های واقعی، چشم نیز می خندند.

خنده غیر واقعی

لب ها با ناراحتی پهن می شوند، گوشه لب ها بالا نمی رود و چشم ها نیز نمی خندند.

خنده شرمساری

لب ها تا حدی پهن می شود، ولی گوشه لب به پایین متمایل می شود.

خنده دردناک

لب بالا روی دندان پیشین قرار می گیرد و غالبا سر به یک سو خم می شود.

پوزخند

لب ها پهن و کاملا بسته است و گوشه لب کاملا به طرف پایین متمایل است.

خنده استهزاء آمیز

لب ها پهن و تقریبا بسته است و گوشه لب به پایین متمایل است.

خنده ترس

لب ها خیلی پهن می شود. گوشه لب به بالا، یا به آسانی به پایین متمایل می شود. ابروها به بالا می رود و با هم کشیده می شود.

خنده اعتراض

ما هنگام اعتراض، صدایی شبیه « هو » از خود در می آوریم. هرچه خنده بلندتر باشد، شدت اعتراض بیشتر است.

مسیر نگاه

به محض این که فردی پاسخ نادرست بدهد، مسیر نگاه او تغییر می کند. البته ما اجازه نداریم فوراً حدس بزنیم که فرد دروغ گفته است. زیرا خود ما گاهی که می خواهیم به مساله ای با توجه کامل فکر کنیم، هنگام صحبت کردن، به زمین، یا دیوار یا گوشه ای از اتاق نگاه می کنیم که البته در این حالت، قصد ما این است که هیچ کس را نبینیم و فقط به آن مساله توجه داشته باشیم. برای تشخیص صحت مطالب عنوان شده بهتر است بحث را عوض کنیم و کمی بعد به موضوع اول بازگردیم و دقت کنیم که آیا حرکات فرد دوباره تغییر می کند یا خیر؟توجه داشته باشید که این نوع تغییر حالت های افراد، مشکوک است.

قیافه شناسی

تماس چشمی

اگر کسی به شما یا هدفتان علاقمند است، توجه کنید که هر چه تماس چشمی فرد با شما بیشتر و شدیدتر است. علاقه مندی و توجه فرد به مطالب مورد بحث بیشتر و شدیدتر است.

تنفس

کسی که به ما، مطالب مورد بحث ما، علاقه مند است، همواره با ما هم نفس است. وقتی به طور ناهماهنگ نفس می کشیم و نفسمان را برای لحظاتی حبس می کنیم، فردی که با علاقه به سخنان ما گوش می دهد، چشم هایی باز، و حتی شاید دهانی نیمه باز دارد.

معنای نگاه ها

نگاه روبه پایین: وقتی پلک های بالایی چشم، به راحتی به طرف پایین متمایل می شود و فرد فقط گوش می دهد، بیانگر خستگی زیاد، کند ذهنی، یا احساس کسالت از صحبت کردن طرف مقابل است .

چشم برهم زدن: در هنگام عصبیت، بی اعتمادی، ناراحتی وجدان و ….، چشم هایمان را بیشتر بیشتر برهم می زنیم. معنای دیگر می تواند دوستی و دسیسه چینی باشد.

نگاه عاشقانه:  عشق و محبت از تماس های چشمی مکرر به وجود می آید.

پلک نزدن: زمانی که فردی مورد تحقیر قرار می گیرد، بسیار کم پلک می زند یا برای لحظاتی، اصلاً پلک نمی زند.

چین پیشانی: زمانی که عمیقاً در حال فکر کردن هستیم، یا اخم می کنیم، و در مواقع هیجانی شدن و احساسات منفی که چهره خود را درهم می کشیم، چین و چروک هایی در پیشانی ما پیدا می شود.

چین افقی بین ابروها: که عصبانیت ها و ناراحتی ها، باعث بروز این چین ها می شوند.

چین ابروها: وقتی کسی سخن می گوید یا فکر می کند، و شنونده با او موافق نیست، ابروهایش را بالا می برد، و با حالت های طعنه، شک، تعجب یا تکبر، واکنش نشان می دهد.

حرکات محدوده دهان، سر و گردن، دست ها:

حرکات لب: کسی که ز نظر روحی یا جسمی زیاد تلاش می کند، غالباً  لب هایش را روی همدیگر می فشارد. کسی که از چیزی اکراه دارد، حالت ناراحتی و نفرت در او دیده می شود.

کشیدن یا دراز کردن گردن: تکان دادن سر نشان می دهد که ما قصد تسلیم شدن و اطاعت داریم.

حرکات دست:
 قرار دادن هر دو دست بر روی چهره، نشان دهنده احساسات منفی یا نپذیرفتن چیزی از سوی شماست.
 قراردادن یک دست جلو دهان به این معنا است، که شما قصد ممانعت از یاوه گویی طرف مقابل را دارید. گونه، کشیدن موهای ریش، به هم فشردن بینی، و صاف کردن پوست، علائم نشان دهنده دستپاچگی و شاید واقعی نبودن یک مطلب، درد آور بودن یک موقعیت، یا خسته کننده بودن آن باشد.

احساسات و حالت های آن: وقتی که احساس، حقیقی باشد، عامل تحریک کننده آن در چهره ما، هیجانات است. اگر اتفاقی غیر منتظره ای پیش آید، تغییر حالت در چهره ما، به کندی صورت می گیرد.

 شادی: وقتی که خوشحال هستیم، چشمهایمان بزرگ و خندان می شود
ترس:در این حالت، چشم ها خیره است.
نفرت: در این حالت به شدت باریک و کوچک می شوند.
غافلگیری: در این حالت، پیشانی دارای چین افقی کشیده ای است.
عصبانیت: هرگاه عصبانی باشیم، چینی عمدی بین ابروان و شکاف چشم دیده می شود.
غم: در چهره انسان غمگین، چین هایی روی پیشانی دیده می شود.

حرکت ها و روش های حاکی از بد رفتاری

کسی که با شنیدن واژه ها و اشاره چشم ها، عکس العملی نشان نمی دهد، و لبخند نمی زند، نشان می دهد که طرف مقابل، برایش ارزشی ندارد و مهم نیست. باید توجه داشت که تنها با چشم سلام کردن و نگاه کوتاهی انداختن، یا با چانه به چیزی اشاره کردن، ( به عنوان مثال، برای تعارف صندلی به میمان، با چانه اشاره کردن) نشانه بی احترامی است. داشتن چهره سرد یا غریب، روشن می کند که فرد حرفی دارد و به دلیل عدم اطمینان به دیگران، آنرا بیان نمی کند.

الهام شهریاری


شناسایی-1200x675.jpg
12 خرداد, 1401

شناسایی اشخاص در دیدار های اول

به این نکته باید توجه داشته باشیم اگر انسان ها بتوانند از اطرافیان خود و دیگرانی که با آنان در روابط اجتماعی شان در تماس اند، شناختی کامل تر داشته باشند، بی تردید می توانند رابطه سالم تر، کم برخورد یا بی برخوردتر، سنجیده تر و ماندگارتر داشته باشند رابطه ای بدون «برد و باخت»، بدون«آزردن و آزرده شدن»و «بدون اسیب دیدن و آسیب زدن». چه بسا انسان هایی که اگر آنان را در دیدر اول، بشناسیم، هرگز آنها را به عنوان، دوست، همکار یا همسر و…. انتخاب نمی کنیم.

حتی میتوانیم هزاران سال از آنان فاصله بگیریم تا به لحاظ اجتماعی و از همه مهم تر عاطفی، لطمه نخوریم. و چه بسا انسان هایی که ناگریز از تداوم ارتباطمان با آنان هستیم و اگر آنها را بهتر بشناسیم، می توانیم در ساعت های حضور در کنارشان، رابطه بهتری با آنها برقرار کنیم، مانند نزدیکان، خویشاوندان، یا همکاران در یک محیط کاری.

اما مسئله شناخت یکدیگر زمانی نگران کننده می شود که به فکر بزرگترین سرمایه گذاری عاطفی زندگی مان می افتیم، اندیشه یافتن همدم و همراهی همیشگی حال از خود می پرسیم چگونه می توان فردی را که قرار است عمری، در قفس تنگ دنیا همنفس من باشد، انچنانی که هست، بشناسیم آنجا که آدمیان در پس هزاران نقاب با تو روبرو می شوند و چون پای منفعتی در میان باشد، بیشتر و بیشتر…، و هر زمان که در موعیتی پر استرسی نقابی فرو شکند، یقین نداری که آیا آنچه هم اینک می بینی، چهره واقعی اوست یا باز هم نقابی دیگر و چهره ای در پس چهره سابق….؟

به راستی آن که با ومواجهم کیست؟ دارای کدام خصوصیات اخلاقی است؟ آیا همین است که می گوید؟ همین است که نشان می دهد؟ همین است که در نوشته هایش است؟ همین است که چهره اش می گوید؟ همین است که دوستان، هم کلاسی ها، نزدیکان، آشنایان و همکارانش درباره اومی گویند؟ همین است که …….؟

آری برای تمام پرسش های بی پاسخ مانده زندگی ام پاسخی را یافتم که دانستم چه زیبا می تواند با کوچک ترین حرکات رفتاری وگفتاری و نوشتاری انسان ها، آنان را از دیدگاه روانشناختی ارزیابی کرد و به شبیه ترین شناخت ممکن از«من واقعی آن ها » دست یافت.

  • راه های شناخت انسان ها :

راهای اصلی برای شناخت انسان ها عبارت اند از:
1. شناسایی بر مبنای خصوصیات ظاهری جسم(مورفولوژی) که مشتمل بر شناسایی چهره و اندام است.
2. شناسایی از طریق فیزیولوژی و شاخه های زیست شناسی: مانند گروه های خونی.
3. شناسایی بر مبنای روانشناسی: ویژگی های رفتاری، خلق و خو، شخصیت، ویژگی های کلامی.
4. شناسایی بر مبنای آثار انسانی از قبیل خط شناسی، امضاشناسی، و بررسی نقاشی و طراحی.

شناسایی اشخاص در دیدارهای اول

ویژگی های رفتار کلامی 

بسیار مهم است تشخیص دهیم فردی که با او صحبت می کنیم از نظر روانی سالم است یا بیمار که با بررسی جنبه هایی از تکلم و رفتارهای طرف مقابل انجام می گیرد.

ویژگی های مقدماتی مصاحبه

اگر شخص احساس کند که مصاحبه کننده از ویژگی هایی همچون: خلوص و قدرت حل مشکلات او برخوردار است و حالتی دوستانه و غیر سلطه دارد، رابطه ای اطمینان بخش ایجاد می شود. توانایی ایجاد رابطه خوب با فرد دیگر، چیزی است که برای به دست آوردن آن به زمان زیادی نیاز دارد. این کار با افزایش تجربه و اعتماد، آسانتر می گردد.

برای یک گفتگو سالم باید به مکان گفتگو توجه ویژ ه ای داشته باشیم: اگر در مکان سربسته ای نشسته ایم باید مطمئن شویم که خارج از محل گفتگویتان، سخن هایشان را نمی شنوند.
محیط آرام، مناسب تر از مکان پر صداست.
در اتاق باید چند صندلی وجود داشته باشد و شما بعد از انتخاب صندلی خود، از طرف مقابل بخواهید هرجا دلش می خواهد بنشیند. آنها که وابسته اند، ممکن است در نزدیکی صندلی شما بنشینند، و آنها که از زاویه شک و تردید به شما می نگرند مورب می نشینند، و انها که مقابله جو و رقابت طلب هستند دورتر از شما و شاید روبروی شما بنشینند.

وقت و زمان: برخورد افراد با وقت، بخش مهمی از شخصیت آنان را نشان می دهد:

  • اگر با کسی قرار ملاقات دارید و او چند دقیقه زودتر در محل حاضر شد طبیعی است اما فردی که مضطرب باشد ممکن است حتی نیم ساعت زودتر در محل حاضر شود، افراد وسواسی دقیقا راس دقیقه و ثانیه موعد خود را به محل ملاقات می رسانند.
  • فردی که در حضور به موقع خود خیلی تاخیر کند نیز می تواند دارای اشکال باشد.
  • اگر فردی برای اولین بار تاخیر می کرد، منتظر توضیح او بمانید و اگر تاخیر او به علت ترافیک یا بروز مشکلاتی غیر قابل پیش بینی برای او بوده، با او همدردی کنید ولی از ابراز اشاره ای «هیچ اشکالی ندارد».
  • اما اگر چنین فردی در قبال تاخیرش، مقاومت آشکارا نشان می دهد، از او بپرسید که آیا در مورد آمدن دچار دو دلی بودی؟ اگر پاسخ او مثبت بود بررسی بیشتری درباره موضوع به عمل آورید. اکا اگر پاسخ منفی بود موضوع را به سکوت برگذار کنید.
  • اما اگر خودتان، حتی به دلیل غیر قابل اجتنابی، دیر آمدید، باید از طرف مقابل به دلیل منتظر گذاشتن او عذرخواهی کنید.

شروع گفتگو: ضرورت دارد فنونی را برای شروع یک مصاحبه موفقیت آمیز به خوبی بیاموزید.
o شما ابتدا با ذکر اسم مخاطب، به او خوشامد بگویید، خود را معرفی کنید.
o در ابتدای آشنایی، ادای عبارات هایی مانند: «از ملاقات شما خوشوقتم» مناسب است.
o اگر طرف مقابل مضطرب است، با یک جمله اطمینان بخش مختصر، می تونید اضطرابش را کم کنید. مثلاً بپرسید: «پیدا کردن آدرس برایتان مشکل نبود؟» سر صحبت را باز کنید.

o رفتار و برخورد طبیعی و همراه با خوشرویی شما، برای ایجاد آرامش در وی مفید و مهم است.
o قطع نشدن صحبت ها با زنگ تلفن و میزان راحتی اتاق، در گفتگو موثر می باشد.
o مهمترین نقش شما،گوش دادن و درک فهمیدن طرف مقابل است و این نشان دهنده این است که شما شخصی مهربان و علاقمند هستید برای طرف مقابل، اهمیت قائلید، اما به گونه داوری و قضاوت، با دیدگاه ها و مطالب او برخورد نمی کنید.

o شما برای روشن شدن ذهن خود و کسب اطلاعات، سوال های گوناگونی را مطرح کنید. این سوال ها در عین حال، متوانند تلقینی و زیرکانه نیز باشند.
o شما می توانید با کشف دستاوردهای موفقیت آمیز و استعداد های فرد مقابل خود، به شکل گیری «احترام به نفس» او کمک کنید و با تعدیل وجدان اخلاقی سخت گیرش، او را در کم کردن احساس گناه شدیدی که دارد، یاری کنید تا بدین وسیله، ارتباط صمیمانه تری با او برقرار سازید.

o برخورد او ممکن است: دوستانه، علاقه مندانه، همکاری کننده، مودبانه، شوخی همراه با، رک و صریح بودن، توجه طلبانه، احتیاط آمیز، اغوا گرانه، یا دفاعی و خصمانه باشد.
o اگر در هنگام راه رفتن، قدم هایی محکم و سریع بردارد و سر خود را بالا نگه می دارد، بیانگر آن است که از عتماد بنفس خبی برخوردار است. اما اگر شل و آهسته قدم بر می دارد، نشانه آن است که ضعیف و سست اراده است.

o اگر هنگام دست دادن خیلی محکم دست بدهد، این امر نشان می دهد که او فشارهای روحی و روانی، و نگرانی ها و مسائلی دارد که می خواهد پنهان کند. این گونه دست دادن نشانه صمیمیت نیست.
o اگر هنگام دست دادن، خیلی شل دست بدهد و نگاهش به سمت دیگری باشد، او فرد قابل اعتمادی نیست، و شاید سست عنصر و تنبل باشد. و اگر مرد باشد، احتمالاً به زنها بدبین است.

o کسانی که هنگام دست دادن، دست طرف مقابل را مدت زیادی در دست خود نگاه می دارند معمولاً افرادی خوخواه و متکبرند و شاید دوست داشته باشند دیگران از آنها زیاد تعریف کنند.
o شکل دست دادن یک انسان سالم، قابل اعتماد، با اراده، پراستقامت در برابر مشکلات، آن است که برای مدت کوتاهی دست فرد مقابل را نگه می دارد، و به طور ناخودآگاه به چشم او نگاه می کند وکمی هم خم می شود.
o دست دادن از خصوصیاتی است که افراد نمی توانند به آن تظاهر کنند و بیانگر خصلت های درونی آنهاست.

نحوه پاسخ گویی به سوالات:

بعضی افراد به تمام یا قسمت اعظم سوالات، پاسخ منفی می دهند و این عقیده را القاء می کنند که اختلالات و مسائل فراوانی را پنهان می کنند. برعکس، بعضی افراد بیش از حد پذیرا هستند، یعنی به هر پرسشی پاسخ مثبت می دهند، به طوری که شما نمی دانید برای کدام پاسخ ارزش قائل شوید و کدام را نپذیرید. بعضی از این افراد دارای شخصیتی مسامحه گر هستند یعنی افرادی که کار امروز را به فردا موکول می کنند و سرانجام هم آن را انجام نمی دهند اما ظاهراً انجام ان کار را تایید می کنند و می پذیرند و در واقع خودشان، و اطرافیانشان را موقتاً فریب می دهند.

شناسایی اشخاص در دیدارهای اول

 چنین افرادی از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیستند و در تصمیم گیری ها ضعیف اند. به این گونه افراد تیپ شخصیتی منفعل مهاجم می گویند. به عنوان مثال، هرگاه به کودکی که مشغول تماشای برنامه دلخواهش در تلویزیون است، بگویند برو نان بگیر، می گوید باشد می روم، اما نمی رود. چون باید برود. اما برمی گردد و می گوید، نوبت نان که من رسید، تمام شد!!! پس نان نمی گیرد چون دلش نمی خواهد.آدم بزرگ ها هم از این جور رفتار ها زیاد دارند.

اگر طرف مقابل شما، با یک سوال، شروع به سخنرانی و حاشیه پردازی های غیر لازم کند، این امر می تواند نشانه ای از از وسواس فکری باشد. افراد وسواسی نمی توانند سریع تصمیم بگیرند. به همین دلیل، برای آن که به نتیجه برسند و پاسخ مثبت یا منفی خود را اعلام کنند، وقت زیادی باید صرف کرد.

اگر فردی، از پاسخ به سوالات یا سوالی طفره رفت و امتناع کرد، شاید بدگمان و دارای سوء ظن باشد. این دسته از افراد همه چیز را از روزنه شک و تردید می نگرند و دارای روحیه ای بدبین و ستیزه جو هستند.این بدگمانی اگر شدت زیادی داشته باشد، بیماری محسوب می شود.افراد بیمار از این گروه، افکار مشکوک و غلط را در ذهن خود می پروانند. سوء ظن به دیگران، آنان را از جامعه جدا می سازد. اینان نمی توانند روابط رضایت بخشی با اطرافیان خود برقرار کنند، بسیار حساسند و اگر دیگران افکار و عقایدشان را نپذیرند، کم کم از آنان فاصله می گیرند و خود را دور می کنند.

 آنها فکر می کنند اگر به دیگران بیشتر بدگمان باشند مورد سوء استفاده قرار نمی گیرند، بنابراین باید به دیگران بدبین و بدگمان باشند و به آنها سوء ظن داشته باشند تا به این وسیله از خود حمایت کنند. برقراری رابطه اجتماعی با چنین افرادی که تصورات بیمار گونه ای دارند، محال به نظر می رسد. هر چند ممکن است تمام انسان ها در مقاطعی از عمر خود تا حدی سوظن و بدگمانی پیدا کنند، این حالت، ولی همیشگی نیست و به ایام استرس محدود می شود. 

اگر کسی از این احساس طبیعی بهره مند نباشد و خیلی راحت به مردم اعتماد کند و حرفهایش را باور کند، به ساده لوحی متهم می شود و این گونه بودن نیز، زیاده روی و افراط است.توصیه می شود هرگز به افراد بدبین لبخند نزنید و سعی نکنید با آنان شوخی ومزاح کنید چرا که غالباً فرد مقابل، شوخی و لبخند شما را که در واقع برای ایجاد محیطی آرام و صمیمی صورت می گیرد، سوء تعبیر می کند.

الهام شهریاری


خشم-1200x675.jpg
25 فروردین, 1401

راه های کنترل خشم و عصبانیت از دید روانشناسی

خشم یکی از مخرب ترین و مضرترین احساسات بدنی است.

نوواکو در کتابش: «کنترل خشم: ارزیابی و توسعه یک درمان تجربی است». او می گوید «خشم توسط خودگویی در موقعت های استرس زا شکل می گیرد و تحت تاثیر آن ها به وجود می آید». او با دلایلی قوی به اثبات می رساند که منبع خشم ، نحوه ی تفکر شما در مورد موقعیتی خاص است. 

امر تحریک آمیز موجب عصبانیت شما نمی شود ، جملات آزار دهنده و تهاجمی خشم را بر نمی انگیزد، موقعیت های سخت و استرس زا منجر به خشم نمی شود. آن چه که موقعیت های دردناک و استرس زا را تبدیل به خشم می کند، افکار منفی شماست.

این افکار افراد را به علت ایجاد آزار عمدی و غیر لازم نسبت به شما مورد ملامت قرار می دهند. افراد را متخطی و منحرف از قوانین رفتاری مناسب و منطقی می یابند. اگر شما به این فکر باشید که افراد عمدتاً شما را آزار و یا مورد حمله قرار می دهند، و شما قربانی رفتار غیر معقول آن ها هستید.

در این صورت افکار منفی شما درست مثل کبریتی در کنار بنزین عمل می کند. هر زمان که این تحرکات بروز می کنند، شما خود را بی دفاع ننگارید، خشم به صورت غیرارادی بروز نمی کند.

 روش مصونیت در برابر استرس به شما می آموزد که چگونه ریلکس کنید و تنش  را به همراه آن از خود دور سازید، در عین حال که به ایجاد افکار سازگاری دهنده ای  می پردازید که می توانند جایگزین عکس العمل های خشمناک کهنه شما شوند.

راه های کنترل خشم و عصبانیت از دیدگاه روانشناسی

در روش مصونیت در برابر استرس ، پنج مرحله برای کنترل خشم وجود دارد:
1) یادگیری مهارت های کسب آرامش
2) ایجاد سلسله مراتب خشم
3) ایجاد افکار سازگاری دهنده برای هر یک از موارد سلسله مراتب شما
4) کاربرد مهارت های غلبه بر خشم در طول تجسم صحنه های سلسله مراتب‌تان
5) تمرین مهارت های غلبه بر خشم در زندگی واقعی

تاثیرات درمانی 

هم ریموند نوواکو و هم جری دفن باچر (1987) در پژوهش های متعدد تاثیر تلقیح استرس را بر روی خشم به نمایش درآوردند. هازلوس و دفن باچر تمرین های ریلکس کردن را با ترکیب افکار سازگاری دهنده ارائه کرده و به درمانی موثر برای کنترل خشم دست یافته اند .

زمان یادگیری

یادگیری مهارت های کلیدی ریلکس کردن در روش مصونیت در برابر استرس از دو تا چهار هفته به طول خواهد انجامید. پس از یادگیری این مهارت ها، شما می توانید با موفقیت موردی از سلسله مراتب خشم خود را به تجسم درآورده و آن را کامل کنید. کاربرد مهارت های غلبه بر خشم در زندگی واقعی، به زمان بیشتری نیازمند است.

 شما بایستی از موقعیت های ناگهانی و غیر منتظره ای که در آن خشم ظاهر می شود، بهره گیری کرده و از آن ها به عنوان آزمایشگاهی برای تجربه مهارت های ریلکس کردن و ایجاد افکار سازگاری دهنده استفاده کنید.

 کاربرد این روش در زندگی واقعی ممکن است نیازمند دو تا شش ماه تلاش سخت باشد تا بتوانید از این مهارت های جدید در موقعیت های خشم زا به طور خودکار استفاده کنید .

دستور عمل ها

قدم نخست: یادگیری مهارت های کسب آرامش: ریلکس عضلانی پیشرفته، ریلکس سریع ریلکس با کنترل الگوی محرک و تجسم مکان خاص را فراگیرید.

قدم دوم : ایجاد سلسله مراتب خشم: یک صفحه کاغذ سفید را بردارید و تا آن جا که به فکرتان می رسد، شروع به نوشتن موقعیت های خشم زا بپردازید. به دامنه وسیع این تحرکات بیندیشید، از حساسیت های ناچیز تا موقعیت هایی که شما را از خشم منفجر می کنند.

اگر نمی توانید تعداد زیادی موقعیت خشم انگیز را مجسم کنید، سعی کنید که هر یک از آن ها را به قدم های متعدد تقسیم کنید، چگونه این خشم در شما شکل گرفت و لحظه به لحظه به ابعاد آن افزوده شد.

پس از آن که فهرست شما تکمیل شد، در بالای صفحه جدیدی موردی را که کمترین خشم را در شما بر می انگیزد، یادداشت کنید و در انتهای همان صفحه، موردی که بیشترین خشم شما را ایجاد می کند، ثبت کنید. صحنه های میانی را پر کنید.

 حال زمان آن  رسیده است که از شش تا هجده مورد خشم را، از کمترین تا بالا ترین میزان انتخاب کنید و بین صحنه های سلسله مراتب خود جا دهید. شما می توانید از همان فهرستی که در قدم دوم توضیح داده شده است، استفاده کنید و یا صحنه جدیدی را به کار بگیرید.

پس از آن که موارد کافی را فهرست کردید، صحنه های سلسله مراتی خود را بررسی کنید و اطمینان داشته باشید که رشد میزان خشم، در میان موارد مختلف، کاملاً برابر است.

اگر میزان رشد در برخی، بیش از سایر موارد است، شما بایستی این جاهای خالی را با صحنه های اضافی پر کنید. آنقدر بر روی این موارد کار کنید تا رشد یکدست و مساوی را نشان بدهند.

راه های کنترل خشم و عصبانیت از دید روانشناسی
راه های کنترل خشم و عصبانیت از دید روانشناسی

قدم سوم: ایجاد افکار سازگاری دهنده
برای تجسم هر یک از صحنه های سلسله مراتب خود، باید یک یا دو فکر سازگاری دهنده تهیه کنید. نحوه عمل این گونه است صحنه را به طور خلاصه تجسم کنید و تا آن جا که ممکن است واقعی جلوه دهید. به آن چه که می بینید و آن چه که می شنوید، و حتی آن چه که از نظر بدنی احساس می کنید، توجه کنید.

 حال به افکار منفی خود گوش کنید. آیا افراد دیگر را به دلیل آزار و زیانی عمدی که بر شما وارد می آورند، محکوم و سرزنش می کنید؟ آیا رفتار آن ها را بد و غلط و براساس تخطی از قوانین رفتاری می یابید؟

  • شاید من خوشم نیاید، اما آن ها تا آن جا که می توانند تلاش می کنند.
  • من عاجز نیستم.
  • سرزنش دیگران فقط خودم را اذیت می کند.
  • آن چه را که آنها انجام می دهند، دوست ندارم اما می توانم با آن ها کنار بیایم.
  • بایدها را فراموش کن.
  • مردم آنچه را که مایلند انجام می دهند، نه آن چه را که من مایلم انجام دهند.
  • مردم زمانی عوض می شوند که خودشان مایل باشند.
  • نفس عمیقی می کشم و ریلکس می کنم.
  • تا زمانی که خونسرد باشم می توانم خودم را کنترل کنم.
  • آرام باش، با عصبانیت به جایی نمی رسی.
  • می توانم راهی پیدا کنم که بدون عصبانیت حرف هایم را بزنم.
  • آرام باش و قضاوت نکن.
  • مهم نیست مردم چه میگویند و خودم می دانم که آدم خوبی هستم.
  • ارزش این همه عصبانیت را ندارد.
  • عصبانیت به این معنی است که موقع ریلکس و سازگاری فرا رسیده است.
  • خونسرد باش و آرام بگیر.
  • من از عهده این یکی هم بر می آیم، قدرت کنترل خودم را دارم.
  • من برنامه هایی برای ریلکس کردن و غلبه بر با مشکل دارم.

قدم چهارم : کاربرد مهارت های کنترل خشم
1- ده تا پانزده دقیقه را برای ریلکس کردن انتخاب کنید. ( ریلکس پیشرفته عضلانی )
2- نخستین یا دومین مورد سلسله مراتب خود را مجسم کنید. سعی کنید صحنه را به صورت زنده در نظرتان مجسم کنید.
3- شروع به کارها و سازگاری کنید.
4- میزان خشم خود را اندازه گیری کنید.
5- همواره به طور عمیق بین صحنه ها ریلکس کنید.

راه های کنترل خشم و عصبانیت از دیدگاه روانشناسی

قدم پنجم: تمرین استفاده از کنترل خشم در زندگی روزمره: از آن جا که موقعیت‌های خشم زا، خود به خود و به طور نا خواسته ظاهر می شوند. بسیار مشکل است که مهارت های کنترل خشم را در زندگی روزانه مورد استفاده قرار داد. اگر وارد موقعیتی می شوید که می توانید بروز عکس العمل خشم را پیش بینی کنید.


افسردگی-1-1200x675.jpg
16 فروردین, 1401

افسردگی

یک انسان در طول روز تغییرات هورمونی و انرژی را تجربه می کند و طیفی از خلق پایین تا خلق بالا (شادی) را تجربه می کند و این کاملا عادی است. و حتی به گفته ی دکترهای روانپزشک خلق انسان در حالت عادی و به طور میانگین، پایین است. اما در فرهنگ امروز چه چیزی القا شده است؟ رسانه ها وفضای مجازی دست در دست هم داده اند تا ما را به جستجوی اعتیاد گونه ی شادی دعوت کنند. جمیز هالیس می گوید:” این جستجومی تواند شیطانی باشد.”. 

وقتی هر چیزی حتی یک چیز خوب یک جانبه شود و متضاد خود را کنار بزند، به پلیدی تبدیل می شود. حتی وقتی هم به تسخیر نیکی در می آییم، آن هم می تواند پلید باشد. یونگ می گوید:”نور بیشتر، به معنای ظلمت بیشتر است”. این به مفهوم سایه اشاره دارد.

 چیزی که درون ما یا فرهنگ ما وجود دارد، اما از وجودش احساس ناراحتی می کنیم و آن را پس می زنیم. به طور مثال حسادت، این حس برای ما ناخوشایند است ولی در وجود ما هست. بحث این نیست که این حس خوب است یا بد. بلکه احساس ناخوشایندی است که این حس به ما می دهد. در سایه ی ما وجود دارد ولی دیگران آن را نمی بینند چون مخفی اش کرده ایم.

 یک مهمان ناخوانده است. هالیس می گوید:” در فرهنگی که یک توهم کودکانه از شادی مطلق به عنوان هدف به مردم القا شود، افسردگی نشانه ی وجود سایه در آدم است”. و افسردگی همان مهمان ناخوانده ی روان ما است. هر چه بیشتر به دنبال نور باشیم، ظلمت بیشتری را باید تحمل کنیم.

 هر چه بیشتر دنبال شادی باشیم، باید اٰفسردگی را هم بپذیریم. اگر انسان بخواهد از خودش و دنیای درونش و این سایه ها بیزار نباشد، باید بداند که نوسانات احوال، طبیعی و بخشی از سفر زندگی است.

افسردگی

یک انسان سالم و نرمال نه 24 ساعت شاد و پرهیاهو و نه تمام وقت افسرده و غمگین است. اگر غیر از این باشد مطمئنا چیزی درست نیست. اینکه ما ناراحت، غمگین، بی‌انرژی، یا بی‌انگیزه هستیم،‌ الزاماً به معنای افسرده بودن نیست. ویژگی مشترک همه‌ی انواع اختلالات افسردگی این‌ است که فرد از نظر خلق، وضعیتِ غمگینی، احساس تهی بودن یا زودرنجی را تجربه می‌کند.ضمن این‌که،  تغییرات جسمی و ذهنی نیز با این حال خلقی همراه می‌شوند؛ به طوری که بر توانایی فرد برای عملکرد متعارف، تأثیر [منفی] می‌گذارند. 

هالیس افسردگی را به سه دسته تقسیم می کند و می گوید:” مهم این است که بدانیم نوع افسردگی چیست؟”

  • اٰفسردگی واکنشی
  • اٰفسردگی درون زاد
  • اٰفسردگی درون روان

افسردگی واکنشی

این نوع اٰفسردگی در واکنش به یک اتفاق، فقدان، ناامیدی، طلاق یا مرگ رخ می دهد.

بسیاری از ما در زندگی خود یا اطرافیان‌مان، اندوه و غم ناشی از فقدان و از دست دادن را تجربه کرده‌ایم. به عنوان یکی از بهترین نمونه‌ها، می‌توان به غم و اندوهی که در اثر از دست دادن عزیزان، تمام وجودمان را فرا می‌گیرد اشاره کرد. طیبعی است که انسان از این اتفاقات ناراحت شود و اگر کسی از این رنج نبرد احتمالا برای او مهم نبوده است.

این افسردگی واکنشی تنها زمانی نیاز به درمان دارد که باعث اختلال عملکرد شود. مثلا خواب یا خوراک را به شدت به هم بریزد و زمان آن خیلی طولانی شود. افسردگی، نه فقط به گذشته، بلکه به آینده نیز چشم می‌دوزد و آینده را به کلی فاقد شادمانی و لذت می‌بیند.

در صورتی که  اندوه از دست دادن و فقدان، معمولاً در طول زمان کاهش پیدا می‌کند و اغلب، به شکل موج‌های مقطعی به سراغ ما می‌آید (مثلاً وقتی خاطرات عزیزان‌مان را به یاد می‌آوریم یا به علتی، حضور آن‌ها و تجربه‌ای که در کنارشان داشته‌ایم برایمان تداعی می‌شود). همه تلاشی که باید برای درمان این نوع افسردگی انجام داد (در بیشتر اوقات) تغییر در نحوه زندگی بیمار می باشد.

افسردگی

افسردگی درون زا یا ژنتیکی

اٰفسردگی درون زاد نوعی اٰفسردگی است که به تدریج وبه علت عوامل درونی وبیولوژیک به وجود می آید. این نوع از افسردگی هیچ عامل بیرونی ندارد و تفاوتش با افسردگی واکنشی در همین بدون علت بودن است. افسردگی درون زا، هم خیلی خوب است وهم خیلی بد. چون فرد مبتلا بار سنگین غم را همیشه حمل می کند و انگار که در یک چاه بی انتها افتاده باشد، تمام کارهای روزمره را با این حجم از غم واندوه انجام می دهد. مرتب خود را سرزنش میکند و خود را غیر طبیعی می داند.

 افراد مبتلا به افسردگی درون زا به طور مداوم، در بیشتر روز و برای مدت طولانی احساس غم و اندوه و ناامیدی می کنند. این غم و اندوه فراتر از یک احساس ساده روزمره است و بسیار ناتوان کننده تر است. اما حالت خوب این نوع افسردگی این است که قابل درمان است.

افسردگی درون روان یا سرکوب شده

 در زبان انگلیسی، اٰفسردگی را “دپرشن” می گویند که به معنای سرکوب کردن است. افسردگی درون زا، صدایِ یک آوایِ درونیِ سرکوب شده است. یک صدای درونی که می خواهد در دنیا شنیده شود اما جایی در درونِ ما، زندانی و سرکوب شده است. صدایی که باید به آن رسیدگی شود! و این دعوتی است از ما که “زمان آن رسیده که کاری برای خودتان و رویاهای خاموشتان انجام دهید.”.

افسردگی

برعکس افسردگی درون زا که چاهی بدون انتها بود، این افسردگی چاهی با انتهاست که باید در عمق آن فرو رفت تا به نتیجه وجواب رسید. هر چه بیشتر معنی زندگی را سرکوب کنیم،  این افسردگی هم شدیدتر می شود. در این نوع افسردگی، زندگی علیه زندگی می جنگد و ما میزبان ناخوانده ی آن هستیم.  جنگ زندگی که سرکوب کرده ایم علیه زندگی برای خود ساخته ایم! به طریق های مختلف خودمان عامل ومقصر اصلی هستیم و خودمان به درونمان دعوتش کرده ایم.

 افسردگی، فاصله ی ما با زندگی سرکوب شده مان است. پیام افسردگی واضح است:” زندگی تو در جایی از گذشته مسدود شده است”. یونگ می گوید:” افسردگی یعنی بخش مهمی از وجود خود را پشت سرت جا گذاشته ای. لازم است تا به عقب برگردی، آن را به سطح بیاوری ویکپارچه اش کنی وزندگی کنی”. از این نظر می توان افسردگی را دوست خود بنامیم چون حاوی پیام هشداری برای  ما است. اگر ما توسط افسردگی آسیب نبینیم، نشانه ی آن است که روان ما مرده است.

شروع کنید: صدای درونتان را واقعی کنید.

بگذارید داستانِ رام کردن شیر را برایتان تعریف کنم. در سیرک، وقتی که شیر دارد از کنترل خارج می‌شود، یک چهارپایه جلوی او می‌گذارند و چهارپایه را، از سمت پایه‌هایش، جلوی صورت شیر می‌گیرند. شیر به ناگاه آرام می‌شود. دلیلش این است که او نمی‌تواند همزمان به هر چهار‌پایه نگاه کند و سیستم عصبی‌اش فلج می‌شود.

درست مثل ما وقتی همزمان به ده اولویت نگاه می‌کنیم و آن اولویت‌های اساسی که تحقق صدای اصلی ما هستند را فراموش می‌کنیم. باید این پایه‌های اضافی را اره کنیم تا متمرکز شویم.  مثل یک جنگجوی اندوهگین، بدون اینکه در برابر دنیا تسلیم شویم، در عین حال که اندوهگین هستیم، دست به تلاش می‌زنیم.

یادمان باشد که مسیر رسیدن به صدای اصلی ما، مسیر تحقق بخشیدن به هدف اصلی ما، شبیه فیلم‌های هالیوودی نیست! اصلا کار آسانی نیست. روی دیگر افسردگی، اضطراب است. وقتی که شروع می‌کنیم، قرار نیست همه چیز عالی پیش رود. اضطراب همه وجود ما را می گیرد ولی اضطراب، بهای بلیط زندگی کردن است.

اضطراب در معنای مثبت اش، به معنی روبرو شدن با چالش‌های زندگی است، قیمتی است که برای زندگی کردن می‌پردازیم. اگر قرار باشد بین افسردگی و اضطراب انتخاب کنیم، اضطراب را انتخاب کنیم. زیرا افسردگی درجا زدن است.


آخرین مطالب

درباره ما

مرکزمشاوره وخدمات روانشناسی شکیبا با مدیریت دکتر الهام شکرانه در سال1391 تاسیس شد.این مرکز با کادری مجرب در حوزه های مختلف روانشناسی ،مشاوره ،روان درمانی وخدمات تخصصی از جمله مشاوره قبل از ازدواج، زوج درمانی،مشاوره خانواده،مشاوره کودک و نوجوان ،فردی و…ارائه میدهد. بیشتر بدانید…

ارتباط با ما

آدرس :اصفهان، نجف آباد، بلوار شهید آیت جنوبی، مرکز مشاوره شکیبا،پلاک88

تلفن:03142646861

ساعت کاری: شنبه تا پنج شنبه بعد از ظهر ساعت :15-19